پارت پانزدهم کیوت جذاب
پارت پانزدهم کیوت جذاب
..............................
یهو به سوآ گفتم
ا.ت : چرا اینجا نشستی؟
سوآ : میخام پیش عشقم بشینم
ا.ت : چ....چی؟عشقت؟
جیمین که با تعجب نگامون میکرد میخاست چیزی بگه که سوآ نزاشت و گفت
سوآ : خب دیگه برو میخام با عشقم تنها باشم
ا.ت ویو *
ا...اون الان به جیمین گفت.....گفت عشقم باورم نمیشه با بغض رفتم پیش یونگی و ته و کوک نشستم که یونگی گفت
یونگی : بهت گفته بودم
نتونستم طاقت بیارم و زدم زیر گریه
یونگی بقلم کردو گفت
یونگی : ا.ت گریه نکن تو میتونی انتقام بگیری
جیمین ویو *
سوآ بهم گفت عشقم اونم جلوی ا.ت اصن نمیدونم چرا ذهنم قفل کرده از سوآ پرسیدم که گفت
سوآ : تو مال منی بیب حرصم دراومد پس پاشدم رفت سمتشون
ا.ت ویو *
همینجور تو بقل یونگی اشک میریختم که جیمین اومد یونگی گفت
یونگی : تو میخای انتقام بگیری؟
ا.ت : اره
یونگی : اشکاتو پاک کن و وانمود کن دوست دختر منی
ا.ت : چ..چی؟دیدم جیمین داره میاد پس قبول کردم گفتم باشه
جیمین اومد
جیمین : میتونم توضیح بدم
ا.ت : من توضیح نمیخام
یونگی ویو *
من واقعا حسی به ا.ت ندارم اما نمیخام اینجوری ناراحت ببینمش و دلم نمیاد و حتی دوست ندارم با جیمین این کارو کنم اما من به ا.ت گفتم که کمکش میکنم تا اومدم بلند شم و یچی بگم دیدم جیمین دست ا.ت رو گرفته و داره ا.ت رو به زور میبره منم داشتم دنبالشون میرفتم که یهو .....
خماریییییی
شرط : نداره بعد از مدرسه میزارم 🤍
..............................
یهو به سوآ گفتم
ا.ت : چرا اینجا نشستی؟
سوآ : میخام پیش عشقم بشینم
ا.ت : چ....چی؟عشقت؟
جیمین که با تعجب نگامون میکرد میخاست چیزی بگه که سوآ نزاشت و گفت
سوآ : خب دیگه برو میخام با عشقم تنها باشم
ا.ت ویو *
ا...اون الان به جیمین گفت.....گفت عشقم باورم نمیشه با بغض رفتم پیش یونگی و ته و کوک نشستم که یونگی گفت
یونگی : بهت گفته بودم
نتونستم طاقت بیارم و زدم زیر گریه
یونگی بقلم کردو گفت
یونگی : ا.ت گریه نکن تو میتونی انتقام بگیری
جیمین ویو *
سوآ بهم گفت عشقم اونم جلوی ا.ت اصن نمیدونم چرا ذهنم قفل کرده از سوآ پرسیدم که گفت
سوآ : تو مال منی بیب حرصم دراومد پس پاشدم رفت سمتشون
ا.ت ویو *
همینجور تو بقل یونگی اشک میریختم که جیمین اومد یونگی گفت
یونگی : تو میخای انتقام بگیری؟
ا.ت : اره
یونگی : اشکاتو پاک کن و وانمود کن دوست دختر منی
ا.ت : چ..چی؟دیدم جیمین داره میاد پس قبول کردم گفتم باشه
جیمین اومد
جیمین : میتونم توضیح بدم
ا.ت : من توضیح نمیخام
یونگی ویو *
من واقعا حسی به ا.ت ندارم اما نمیخام اینجوری ناراحت ببینمش و دلم نمیاد و حتی دوست ندارم با جیمین این کارو کنم اما من به ا.ت گفتم که کمکش میکنم تا اومدم بلند شم و یچی بگم دیدم جیمین دست ا.ت رو گرفته و داره ا.ت رو به زور میبره منم داشتم دنبالشون میرفتم که یهو .....
خماریییییی
شرط : نداره بعد از مدرسه میزارم 🤍
۳.۴k
۲۲ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.