انگاه که مرا دید

დ .•*””*• p. 7•*””*•.დ
که جولیکا گوشیش زنگ خورد و گفت: مامانم مامانم
پیتر: چی شده عزیزم
جولیکا : مامانم حالش بده که
پیتر جولیکا رفتن
و دیوید و کارینا هم رفتن
فقط جونگکوک و ات تنها بودن
که جونگکوک گفت: واقعا ازت ممنونم منو نجات دادی
ات: اوه این چه حرفیه
جونگکوک: دیر وقته وایستا خودم برسونمت
ات: نه لازم نیست
جونگکوک: هست
که ات رو به خونش رسوند
★پرش زمانی به دو روز بعد★
همین طور که ات داشت پرونده هارو امید می کرد یه دختر یه لباس باز که استایل کیوت داشت با
موهای صورتی طلایی به سمت ات امد و گفت:جونگکوک کجاست
ات: شما
گفت: من ایشام
ات: ایشا
ایشا: اره چیزی شده
ات: نه وایستید من به اقای جعون بگم
ایشا: راستی تو منشیی
ات: بله
ایشا: چقدر زشتی به خودت برس شبیه سیرابی پاک شده می مونی ( ایشا کره ایه حالا من کلمه دیگه نداشتم بگم 😂)
ات: ببخشید متوجه نشدم
ایشا : خیلی زشتی به خودت برس
ات دادی زد که کل شرکت اونجا جمع شده بودن: حواست به حرف زدنت باشه
که جونگکوک امد بیرون: اینجا چه خبره
ایشا: از منشیت بپرس
جونگکوک: ایشا..
____________
خماری😂
__________________
#ات
#bts
#جنکوک
#شوگا
#جیهوپ
#جیمین
#یوتان
#تهیونگ
#جین
#شوگا
#نامجون
#فیک
#اسمات
#کیپاپ
#سامسونگ