پارت ۱۳
پارت ۱۳
ددی_شوگر_اجباریه من
سانامی از درد گریه میکرد و زیر دل خودشو ماساژ میداد جیمین پوز خندی زدو نگاش کرد...
جیمین:: خودتو بشورو برو
سانامی:: هق هق.. مگه نمیبینی درد دارم حتی نمیتونم رو پاهام وایسم
جیمین:: اونش به من مربوط نیست
سانامی:: آخه تقصیر تو بوووود
جیمین:: دختر هرزه سرمن داد میکشی.. حقته تو آب خفت کنم
سانامی::ب..ببخشید اما من هرزه نیستم🥺
جیمین به چهره مظلوم سانامی نگاه کرد چهره کودکی مظلوم خودش جلو چشماش نمایان شد
جیمین ویو::
صدای ناله های خودمو تو کودکی میشنوم...بادیدن قیافه مظلوم و غمگینش یاده چهره غمگین خودم تو بچگیم میوفتم که پدر و مادری نداشتم و تنها دلخوشیم عاجوما بود...اون جوونیشو پای من پیر کرد...وگرنه کلی خواستگار داشت...الآنم یه دخترو ب فرزند خواندگی گرفت و باهاشه...
جیمین به خودش اومد و چونه سانامی رو گرفت...
جیمین::قیافه نکبتت داره حالمو به هم میزنه ...
جیمین از تو وان در اومد حولشو پوشید و رفت سمت در خروجی نگاهی به سانامی کرد
جیمین:: کارت تموم شد برو بیرون بعد رفت
اشک از چشای سانامی سرازیر شد بعد چند مین خودشو شست و از وان اومد بیرون یه حوله برداشت و خودشو خشککرد پوشیدش و به زور رفت بیرون
در حموم رو که باز کرد دید جیمین رو تخت دراز کشیدس خاست بی سروصدا بره بیرون اما پاهاش بی جون شد و افتاد که جیغی کشید
جیمین زود پاشدو اومد بالای سرش وایساد
جیمین:نچ نچ نچ😒
سانامی:: هق هق درد دارم التماست میکنم کمکم کن...
جیمین براید استایل بلندش کرد و گذاشتش رو تخت
جیمین:: من میرم تو اتاق کارم یه کاری دارم بعد میام تو کمد پد هست اگه میخوای استفاده کن بعد جیمین رفت بیرون
سانامی لنگه زنان رفت سمت و کمد بازش کردو یه پد در آورد چون پریود هم بود یه دست لباس هم درآورد و پوشید بعدش رفت رو تخت دراز کشید و پتو رو رو خودش کشید
بعد چند مین جیمین اومد تو اتاق و دید سانامی رو تختشه
رفت بالای سرش و پتو از روش کشوند و دید خابه
جیمین:: هی دختره پاشو...اومدی رو تخت منی
جیمین هرچی سانامیو صدا زد جوابی نداد...
دید فایده نداره رفت رو تخت و ازش فاصله گرفت بعدشم کم کم خوابش برد...
ددی_شوگر_اجباریه من
سانامی از درد گریه میکرد و زیر دل خودشو ماساژ میداد جیمین پوز خندی زدو نگاش کرد...
جیمین:: خودتو بشورو برو
سانامی:: هق هق.. مگه نمیبینی درد دارم حتی نمیتونم رو پاهام وایسم
جیمین:: اونش به من مربوط نیست
سانامی:: آخه تقصیر تو بوووود
جیمین:: دختر هرزه سرمن داد میکشی.. حقته تو آب خفت کنم
سانامی::ب..ببخشید اما من هرزه نیستم🥺
جیمین به چهره مظلوم سانامی نگاه کرد چهره کودکی مظلوم خودش جلو چشماش نمایان شد
جیمین ویو::
صدای ناله های خودمو تو کودکی میشنوم...بادیدن قیافه مظلوم و غمگینش یاده چهره غمگین خودم تو بچگیم میوفتم که پدر و مادری نداشتم و تنها دلخوشیم عاجوما بود...اون جوونیشو پای من پیر کرد...وگرنه کلی خواستگار داشت...الآنم یه دخترو ب فرزند خواندگی گرفت و باهاشه...
جیمین به خودش اومد و چونه سانامی رو گرفت...
جیمین::قیافه نکبتت داره حالمو به هم میزنه ...
جیمین از تو وان در اومد حولشو پوشید و رفت سمت در خروجی نگاهی به سانامی کرد
جیمین:: کارت تموم شد برو بیرون بعد رفت
اشک از چشای سانامی سرازیر شد بعد چند مین خودشو شست و از وان اومد بیرون یه حوله برداشت و خودشو خشککرد پوشیدش و به زور رفت بیرون
در حموم رو که باز کرد دید جیمین رو تخت دراز کشیدس خاست بی سروصدا بره بیرون اما پاهاش بی جون شد و افتاد که جیغی کشید
جیمین زود پاشدو اومد بالای سرش وایساد
جیمین:نچ نچ نچ😒
سانامی:: هق هق درد دارم التماست میکنم کمکم کن...
جیمین براید استایل بلندش کرد و گذاشتش رو تخت
جیمین:: من میرم تو اتاق کارم یه کاری دارم بعد میام تو کمد پد هست اگه میخوای استفاده کن بعد جیمین رفت بیرون
سانامی لنگه زنان رفت سمت و کمد بازش کردو یه پد در آورد چون پریود هم بود یه دست لباس هم درآورد و پوشید بعدش رفت رو تخت دراز کشید و پتو رو رو خودش کشید
بعد چند مین جیمین اومد تو اتاق و دید سانامی رو تختشه
رفت بالای سرش و پتو از روش کشوند و دید خابه
جیمین:: هی دختره پاشو...اومدی رو تخت منی
جیمین هرچی سانامیو صدا زد جوابی نداد...
دید فایده نداره رفت رو تخت و ازش فاصله گرفت بعدشم کم کم خوابش برد...
۴۲.۳k
۱۴ آبان ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.