رز زخمی
رز زخمی
پارت ۱۵
رز با اشکی که از روی گونه هاش به زمین سر میخورد روی دو زانوش به زمین افتاد(اوه فیلم هندی شد😂)
اون مردی که روبه روش روی زمین بی جون افتاده بود، تا چند لحظه پیش بخاطر اینکه داره پدر میشه داشت اشک شوق میریخت ولی حالا چی؟
از لباس رز خون میچکید اون توی اون لحظه هم بچش رو از دست داد هم شوهرش رو ، کسی که واقعا از ته دل عاشقش بود.
رز درد داشت ولی اون درد از شکمش بخاطر سقط بچه نبود ، اون درد توی قلبش بود.
رز حس میکرد ی دست داره قلبش رو از وسط به دو نصف تقسیم میکنه.
رز تن بی جون شوهرش یا بهتره بگیم همدم و خانوادش کسی که در اون شرایط رز رو قبول کرده بود رو توی بغل گرفت اشکاش شروع به ریختن کرد.
تهیونگ همون موقع به خونه وارد شد وقتی دید رز اون جوری یونگی رو به بغل گرفته و اشک میریزه بیشتر عصبی شد.
به سرعت خودش رو به رز رسوند و یونگی از بغلش در آورد.
که یهو چشمش به پاهای رز خورد ، نگران شده بود فکر کرده بود ادمای احمقش به رز هم شلیک کردن. با نگرانی از رز پرسید
تهیونگ:حالت خوبه عشقم.(نگران)
رز که تا الان توی شک بود وقتی حرفی از جانب تهیونگ شنید با متنفر ترین حالت ممکن گفت که
رز:توی حرومزاده چرا ولم نمیکنی... چرا نمیزاری راحت باشم . چرا نمیزاری ی روز خوش ببینم چرا اینکارو میکنی. دلت خنک میشه وقتی میبینی که دارم آسیب میبینم اره! کیف میکنی که هر سری زندگیم و به گوه میکشی دست از سرم بردار حرومزادههههههه(با جیغ و گریه)
بیب نمیخوای لایک کنی و کامنت بزاری🥲🤌
پارت ۱۵
رز با اشکی که از روی گونه هاش به زمین سر میخورد روی دو زانوش به زمین افتاد(اوه فیلم هندی شد😂)
اون مردی که روبه روش روی زمین بی جون افتاده بود، تا چند لحظه پیش بخاطر اینکه داره پدر میشه داشت اشک شوق میریخت ولی حالا چی؟
از لباس رز خون میچکید اون توی اون لحظه هم بچش رو از دست داد هم شوهرش رو ، کسی که واقعا از ته دل عاشقش بود.
رز درد داشت ولی اون درد از شکمش بخاطر سقط بچه نبود ، اون درد توی قلبش بود.
رز حس میکرد ی دست داره قلبش رو از وسط به دو نصف تقسیم میکنه.
رز تن بی جون شوهرش یا بهتره بگیم همدم و خانوادش کسی که در اون شرایط رز رو قبول کرده بود رو توی بغل گرفت اشکاش شروع به ریختن کرد.
تهیونگ همون موقع به خونه وارد شد وقتی دید رز اون جوری یونگی رو به بغل گرفته و اشک میریزه بیشتر عصبی شد.
به سرعت خودش رو به رز رسوند و یونگی از بغلش در آورد.
که یهو چشمش به پاهای رز خورد ، نگران شده بود فکر کرده بود ادمای احمقش به رز هم شلیک کردن. با نگرانی از رز پرسید
تهیونگ:حالت خوبه عشقم.(نگران)
رز که تا الان توی شک بود وقتی حرفی از جانب تهیونگ شنید با متنفر ترین حالت ممکن گفت که
رز:توی حرومزاده چرا ولم نمیکنی... چرا نمیزاری راحت باشم . چرا نمیزاری ی روز خوش ببینم چرا اینکارو میکنی. دلت خنک میشه وقتی میبینی که دارم آسیب میبینم اره! کیف میکنی که هر سری زندگیم و به گوه میکشی دست از سرم بردار حرومزادههههههه(با جیغ و گریه)
بیب نمیخوای لایک کنی و کامنت بزاری🥲🤌
۸.۹k
۲۴ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.