بی بی های ما پای دار قالی حرفهایی می زدند می گفتند تار

بی بی های ما پای دار قالی حرفهایی می زدند... می گفتند تار و پودی که زن آبستن و زائو ابزار زده باشد ، شل و وارفته است

فرشی که پیرزن بافته باشد ، گرم است و به درد خواب زمستان می خورد ...

فرش دختر مجرد تیز رنگ است و تند و چشم را می زند ...

اما همان ها می گفتند که امان از قالی نوعروس و دختر عاشق ... نقشش هزار راه می برد آدم را ...نقشش غلط است ؛ مرغش سر می کند توی گل و گلش میرود زیر بال و پر مرغ ، اما عوضش تا بخواهی جان دارد ...


قِیدار
رضا امیرخانی
دیدگاه ها (۱۰)

هر که می‌داند بگوید، من نمی‌دانم چه شدمست بودم مست، پیراهن ن...

دستی بر آب خیره شد و برد نام توتا بی بهانه یاد کند از مقام ...

جا می‌خورد از تردی ساق تو پرنده!ایمان منی - سست و ظریف و شکن...

نزدیک خانه پدری عاشقت شدمدر روزهای دربه دری عاشقت شدمباغ انا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط