رفته ماموریت
رفته ماموریت
ابرویش بالا رفت
_او مای گاد مگه شوهرت پلیسه ؟🤔
خسته از حرف های مسخره هانا سرش را به چپ و راست تکان داد و گفت
_نه😒 مگه هر کس میره ماموریت پلیسه یه سفر تجاری چهار روزه ست دیگه
نزدیک ماشین شدن
پارمین با دیدن ماشین سوتی زد
_او لَه لَه نگو که با این قراره بریم
لبخندی زد🙂 و سوییچ را در دستش چرخاند
_چرا اتفاقا ولی تو که گفتی نمیخوای بیای🙄
اخمهایش تو هم رفت دستی بر بدنه ماشین کشید
_من به قبر خودم بخندم نیام مگه میشه اصلا هر روز تو خونتون پلاسم😄😅
چپ چپ نگاهش کرد
هانا خندید و گفت😂
_به جون تو حالا سوئیچ این عروسکو رد کن بیاد
با تعجب نگاهش کرد😧
ابرویش بالا رفت
_او مای گاد مگه شوهرت پلیسه ؟🤔
خسته از حرف های مسخره هانا سرش را به چپ و راست تکان داد و گفت
_نه😒 مگه هر کس میره ماموریت پلیسه یه سفر تجاری چهار روزه ست دیگه
نزدیک ماشین شدن
پارمین با دیدن ماشین سوتی زد
_او لَه لَه نگو که با این قراره بریم
لبخندی زد🙂 و سوییچ را در دستش چرخاند
_چرا اتفاقا ولی تو که گفتی نمیخوای بیای🙄
اخمهایش تو هم رفت دستی بر بدنه ماشین کشید
_من به قبر خودم بخندم نیام مگه میشه اصلا هر روز تو خونتون پلاسم😄😅
چپ چپ نگاهش کرد
هانا خندید و گفت😂
_به جون تو حالا سوئیچ این عروسکو رد کن بیاد
با تعجب نگاهش کرد😧
۱.۸k
۰۲ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.