هر جور میلت هست
هر جور میلت هست
چرا نگاهش نمیکرد این اخلاقاش داره حالمو خراب میکنه یه لحظه خوبه یه لحظه بد سعی کرد ناراحتیش را پس بزند او شوهرش بود حالا با هر اخلاقی باید به خوبی بدرقه اش میکرد
کاسه ای را پر از آب کرد و به تندی وارد اتاق شد از داخل کمد قرآن را برداشت و با عجله به سمتش رفت
داشت میرفت بیرون
_یه لحظه صبر کن
روی پله ایستاد سرش را کج کرد
_چیه آرا ؟
با دیدنش ابروهایش بالا رفت کم کم پوزخندی روی لبش نشست مثل مادرش داشت او را راهی میکرد این دختر هدفش از اینکارا چی بود؟🤔
کاسه آب را روی زمین گذاشت و قرآن را بالای سرش گرفت
_بیا اتیلا از زیر قرآن رد شو
بیحوصله لبش را کج کرد و قران را زیارت کرد
_حالا خوبه؟
لبخندی زد🙂
_آره خدا پشت و پناهت
نگاهش خیره دخترک شد همان نگاه پرنفوذش که انگار داشت همه وجودش را میکشید بیرون کم کم رد اخم روی پیشانیش نشست بهت زده از این تغییر حالتش خواست چیزی بگوید که بازویش اسیر دستش شد
_با این سر و وضعت بیرون واینستا برو تو
تعجب کرد😮 غیرتی شده بود !!!!
چرا نگاهش نمیکرد این اخلاقاش داره حالمو خراب میکنه یه لحظه خوبه یه لحظه بد سعی کرد ناراحتیش را پس بزند او شوهرش بود حالا با هر اخلاقی باید به خوبی بدرقه اش میکرد
کاسه ای را پر از آب کرد و به تندی وارد اتاق شد از داخل کمد قرآن را برداشت و با عجله به سمتش رفت
داشت میرفت بیرون
_یه لحظه صبر کن
روی پله ایستاد سرش را کج کرد
_چیه آرا ؟
با دیدنش ابروهایش بالا رفت کم کم پوزخندی روی لبش نشست مثل مادرش داشت او را راهی میکرد این دختر هدفش از اینکارا چی بود؟🤔
کاسه آب را روی زمین گذاشت و قرآن را بالای سرش گرفت
_بیا اتیلا از زیر قرآن رد شو
بیحوصله لبش را کج کرد و قران را زیارت کرد
_حالا خوبه؟
لبخندی زد🙂
_آره خدا پشت و پناهت
نگاهش خیره دخترک شد همان نگاه پرنفوذش که انگار داشت همه وجودش را میکشید بیرون کم کم رد اخم روی پیشانیش نشست بهت زده از این تغییر حالتش خواست چیزی بگوید که بازویش اسیر دستش شد
_با این سر و وضعت بیرون واینستا برو تو
تعجب کرد😮 غیرتی شده بود !!!!
۲.۴k
۱۸ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.