خودش را لوس کرد
خودش را لوس کرد
_کی این وقت صبح میاد اینجا رو دید میزنه
آقا آتیلا ؟
دندان هایش را بهم سایید
_آقا آتیلا و درد آقا آتیلا و کوفت انقدر رو مخ من نرو دختر بدو میگم
نگفت جانم چرا دعوایش میکرد ؟
با دلخوری نگاهش را ازش گرفت و کاسه آب را برداشت
_باشه تو برو منم میرم چرا عصبی میشی🙄
نگاه شاکی حواله اش کرد و به سمت ماشینش رفت
با رفتن ماشین از در حیاط کاسه آب را پشت سرش ریخت در دل برایش دعا کرد که سفرش بی خطر باشد وارد خانه شد
آهی کشید😫
حالا فقط خودش بود و خودش باید میرفت دانشگاه امروز یکی از آن روزهای پر مشغله اش بود تازه باید با مادرش و آیلابه بازار میرفت آیلا را در دانشگاه دید از او خواست همراهش به بازار بیاید او هم از خدا خواسته قبول کرد نافشو میزدی میخواست خرید کنه😂😅 ساعت یک و نیم بود که از دانشگاه تعطیل شدن
دست آیلا را گرفت و به دنبال خود کشید
_وایی😱 آیلا نمیخواد الان شوهرت منو میبینه باز از اون داد خوشگلاشو میزنه ها
ایستاد
شاکی به طرفش برگشت
_اول اینکه کی تو اومدی آتیلا داد زده! چرا حرف الکی میزنی بعدشم نیست😠
_کی این وقت صبح میاد اینجا رو دید میزنه
آقا آتیلا ؟
دندان هایش را بهم سایید
_آقا آتیلا و درد آقا آتیلا و کوفت انقدر رو مخ من نرو دختر بدو میگم
نگفت جانم چرا دعوایش میکرد ؟
با دلخوری نگاهش را ازش گرفت و کاسه آب را برداشت
_باشه تو برو منم میرم چرا عصبی میشی🙄
نگاه شاکی حواله اش کرد و به سمت ماشینش رفت
با رفتن ماشین از در حیاط کاسه آب را پشت سرش ریخت در دل برایش دعا کرد که سفرش بی خطر باشد وارد خانه شد
آهی کشید😫
حالا فقط خودش بود و خودش باید میرفت دانشگاه امروز یکی از آن روزهای پر مشغله اش بود تازه باید با مادرش و آیلابه بازار میرفت آیلا را در دانشگاه دید از او خواست همراهش به بازار بیاید او هم از خدا خواسته قبول کرد نافشو میزدی میخواست خرید کنه😂😅 ساعت یک و نیم بود که از دانشگاه تعطیل شدن
دست آیلا را گرفت و به دنبال خود کشید
_وایی😱 آیلا نمیخواد الان شوهرت منو میبینه باز از اون داد خوشگلاشو میزنه ها
ایستاد
شاکی به طرفش برگشت
_اول اینکه کی تو اومدی آتیلا داد زده! چرا حرف الکی میزنی بعدشم نیست😠
۲.۵k
۰۴ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.