-پیوند عشق و نفرت-
-پیوند عشق و نفرت-
-2- دو ماه بعد، از زبان ا/ت*
کوکو هنوز هم با اون دخترس. تازگیا فهمیدم که اسم دختره هاروناست. دوستم، بهم میگه که کوکو واقعا عاشق دختره شده و فکر کنم واقعا همینطوره. دختره هر روز میاد اینجا پیش کوکو. من ازش بدم نمیاد. دختر خوبیه و مهربونه.
چندبار باهاش حرف زدم. اون نمیدونه که کوکو دوست پسر قبلی منه.
البته الان چند روزه که هارونا نیومده اینجا. کوکو هم خیلی پریشونه. حس میکنم یه چیزی شده...
سرمو چرخوندم و دیدم دوستم داره میاد پیشم.
دوست ا/ت: رئیس کارت داره
ا/ت: الان میرم
رفتم پیش رئیس یا همون کوکو. قیافش خیلی مهربون بود. به جرئت میتونم بگم این عادی نیست.
کوکو: ا/ت بیا بشین اینجا (صندلی کنار خودش)
ا/ت: چشم
رفتم نشستم و گفتم:
ا/ت: ببخشید، کاری داشتید؟
کوکو: ا/ت، نمیدونم چطور بگم...
ا/ت: راحت باشید
کوکو: خب ا/ت، میشه برگردی؟
ا/ت: برای چی؟
* اهم اهم، توجه داشته باشید که ا/ت داره همه ی این حرف هارو با یه لحن سرد میگه 😔👌🏻 *
کوکو: چون دلم برات تنگ شده، چون دلم می خواد باز بغلت کنم، چون دوست دارم!
ا/ت: متاسفم رئیس، ولی وقتی داشتی بهم می گفتی از خونم گمشو بیرون، باید فکر اینجاشم می کردی. تو میدونستی که من تنهام. خانواده ندارم. دوستی ندارم. ولی بازم باهام اینکارو کردی. تو یه هیولایی کوکونوی هاجیمه.
کوکو: خواهش میکنم ا/ت. خواهش میکنم. هر کاری بخوای می کنم برات.
ا/ت: قلب شکستم رو درمان کن.
کوکو: قلبتو درمان می کنم.
ا/ت: بهم شادی بده.
کوکو: بهت شادی میدم.
ا/ت: دوستم داشته باش.
کوکو: دوستت دارم.
ا/ت: بهم یه اغوش گرم بده.
کوکو: بهت یه اغوش گرم میدم.
-2- دو ماه بعد، از زبان ا/ت*
کوکو هنوز هم با اون دخترس. تازگیا فهمیدم که اسم دختره هاروناست. دوستم، بهم میگه که کوکو واقعا عاشق دختره شده و فکر کنم واقعا همینطوره. دختره هر روز میاد اینجا پیش کوکو. من ازش بدم نمیاد. دختر خوبیه و مهربونه.
چندبار باهاش حرف زدم. اون نمیدونه که کوکو دوست پسر قبلی منه.
البته الان چند روزه که هارونا نیومده اینجا. کوکو هم خیلی پریشونه. حس میکنم یه چیزی شده...
سرمو چرخوندم و دیدم دوستم داره میاد پیشم.
دوست ا/ت: رئیس کارت داره
ا/ت: الان میرم
رفتم پیش رئیس یا همون کوکو. قیافش خیلی مهربون بود. به جرئت میتونم بگم این عادی نیست.
کوکو: ا/ت بیا بشین اینجا (صندلی کنار خودش)
ا/ت: چشم
رفتم نشستم و گفتم:
ا/ت: ببخشید، کاری داشتید؟
کوکو: ا/ت، نمیدونم چطور بگم...
ا/ت: راحت باشید
کوکو: خب ا/ت، میشه برگردی؟
ا/ت: برای چی؟
* اهم اهم، توجه داشته باشید که ا/ت داره همه ی این حرف هارو با یه لحن سرد میگه 😔👌🏻 *
کوکو: چون دلم برات تنگ شده، چون دلم می خواد باز بغلت کنم، چون دوست دارم!
ا/ت: متاسفم رئیس، ولی وقتی داشتی بهم می گفتی از خونم گمشو بیرون، باید فکر اینجاشم می کردی. تو میدونستی که من تنهام. خانواده ندارم. دوستی ندارم. ولی بازم باهام اینکارو کردی. تو یه هیولایی کوکونوی هاجیمه.
کوکو: خواهش میکنم ا/ت. خواهش میکنم. هر کاری بخوای می کنم برات.
ا/ت: قلب شکستم رو درمان کن.
کوکو: قلبتو درمان می کنم.
ا/ت: بهم شادی بده.
کوکو: بهت شادی میدم.
ا/ت: دوستم داشته باش.
کوکو: دوستت دارم.
ا/ت: بهم یه اغوش گرم بده.
کوکو: بهت یه اغوش گرم میدم.
۱۶.۷k
۲۷ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.