از درخت پرسیدم چرا پیر شد

از "درخت " پرسیدم چرا "پیر" شدى؟

خنده تلخى کرد و گفت:
وقتى تو رفتى يارت با ديگرى زیر سايه ام مى نشست و به تو می خنديد😔
دیدگاه ها (۱)

ﻣﺮﺍ ﺣﺒﺲ ﮐﻦ ﺩﺭ ﺁﻏﻮﺷﺖ ﻣﻦ ﺑﺮﺍﯼ ﺣﺼﺎﺭِ ﺑﺎﺯﻭﺍﻥ ﺗﻮﻣﺠﺮﻡ ﺗﺮﯾﻦ ﺯ...

خدايا ♥️آرامش شب را نصيب کساني کن که،آسايش روز را نصيب ديگرا...

نگه داشتن آدما...از بدست اوردنشونسخت تره.

بی تو هر لحظه مرا بیم فرو ریختن استمثل شهری که به روی گسل زل...

ماهی  به آب بگفتا ، من عاشق تو هستم...از لذت حضورت ، مى را ن...

تو دنیای موازی یه خونه‌ی ۳۸ متری توی هفت‌تیر تهران دارم که ت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط