رمان:من ارباب توعم
رمان:من ارباب توعم
part38
دیانا:خدا نکنه دست بشکنه عشقم
ارسلان:من که فدای تو بشم
دیانا:چیزه ارسییییی
ارسلان:ارسییی؟
دیانا:ارهههه
ارسلان:جانم خوشکلم
دیانا:کی میریم ایران؟
ارسلان:تا 2روز دیگه میریم قشنگم
دیانا:اها راستی نیکا اینا هم میان
ارسلان:اوکی قشنگم بیا بریم
دیانا:باشه بریمم
ارسلان:دستشو گرفتم و رفتیم پیش متین و نیکا
دیانا:بریم بچه هاا
متین:ابجی جونم بیام بغلت کنمم؟
دیانا:یه نگاه به ارسلان کردم که دستمو ول کرد و با چشش گف برو
و رفتم متین رو بغل کردم
متین:خب بریمم
دست نیکا رو گرفتم ارسلانم دست دیانارو گرفت و با هم رفتیم بیرون
ارسلان:دوزتان کسی بستنی میل نداره؟
نیکا:داداش زحمتی نمیشه برا من 2تا بگیر
ارسلان:بچه 2تا بستنی میخای چیکار😐
نیکا:قیافتو اونجوری نکن بیا بریم برام بخر
ارسلان:چقد تو پرویی😐
دیانا:آقا ارسلان سلام
ارسلان:سلان بر دیانا خانم خوبین شما سلامتین
دیانا:ارسلااااااااااان
ارسلان:گوه قولدم🙂
دیانا:افرین
ارسلان:حالا بریم
دیانا:بریم متین نمیای داداش
متین:دیانا بیا یه چی بگم بعد برو به ارسلان بگو نیکا نفهمه
دیانا:اوکی بگو
متین:نذبنذبهبتنبهبمدیم
دیانا:اوکییییی😂
ارسلان:چی گف
دیانا::نذبنذبهبتنبهبمدیم
ارسلان:اوکیییییی😂😂
نیکا:بریمممممممممم
ارسلان:بریم
نیکا:احساس کردم یه چی افتاد روم
اییییییی
خرس گنده پاشوووووووو
متین:من خرسمممم؟
نیکا:اره تو خرسی
متین:بهتره نیکا فرار کنه
نیکا:گوه خوردمم هیننننن
و فرار کردم متین هم دنبالم بود یهو ارسلان در ماشینو باز کرد پیردم توش درم قفل کردم
متین:ایول عالیی بوددد رو به نیکا 😝 اینجوری کردم
ارسلان:خب بریم
متین:این بچه کوچیکه هم بیارم؟؟
ارسلان:......
بچه هاااااا
من امده امممممم
part38
دیانا:خدا نکنه دست بشکنه عشقم
ارسلان:من که فدای تو بشم
دیانا:چیزه ارسییییی
ارسلان:ارسییی؟
دیانا:ارهههه
ارسلان:جانم خوشکلم
دیانا:کی میریم ایران؟
ارسلان:تا 2روز دیگه میریم قشنگم
دیانا:اها راستی نیکا اینا هم میان
ارسلان:اوکی قشنگم بیا بریم
دیانا:باشه بریمم
ارسلان:دستشو گرفتم و رفتیم پیش متین و نیکا
دیانا:بریم بچه هاا
متین:ابجی جونم بیام بغلت کنمم؟
دیانا:یه نگاه به ارسلان کردم که دستمو ول کرد و با چشش گف برو
و رفتم متین رو بغل کردم
متین:خب بریمم
دست نیکا رو گرفتم ارسلانم دست دیانارو گرفت و با هم رفتیم بیرون
ارسلان:دوزتان کسی بستنی میل نداره؟
نیکا:داداش زحمتی نمیشه برا من 2تا بگیر
ارسلان:بچه 2تا بستنی میخای چیکار😐
نیکا:قیافتو اونجوری نکن بیا بریم برام بخر
ارسلان:چقد تو پرویی😐
دیانا:آقا ارسلان سلام
ارسلان:سلان بر دیانا خانم خوبین شما سلامتین
دیانا:ارسلااااااااااان
ارسلان:گوه قولدم🙂
دیانا:افرین
ارسلان:حالا بریم
دیانا:بریم متین نمیای داداش
متین:دیانا بیا یه چی بگم بعد برو به ارسلان بگو نیکا نفهمه
دیانا:اوکی بگو
متین:نذبنذبهبتنبهبمدیم
دیانا:اوکییییی😂
ارسلان:چی گف
دیانا::نذبنذبهبتنبهبمدیم
ارسلان:اوکیییییی😂😂
نیکا:بریمممممممممم
ارسلان:بریم
نیکا:احساس کردم یه چی افتاد روم
اییییییی
خرس گنده پاشوووووووو
متین:من خرسمممم؟
نیکا:اره تو خرسی
متین:بهتره نیکا فرار کنه
نیکا:گوه خوردمم هیننننن
و فرار کردم متین هم دنبالم بود یهو ارسلان در ماشینو باز کرد پیردم توش درم قفل کردم
متین:ایول عالیی بوددد رو به نیکا 😝 اینجوری کردم
ارسلان:خب بریم
متین:این بچه کوچیکه هم بیارم؟؟
ارسلان:......
بچه هاااااا
من امده امممممم
۱.۳k
۲۰ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.