اشتباه خاص!
اشتباه خاص!
پارت¹⁸
+:با حس تلخی تو دهنش سریع خواست عقب بکشه..اما با اومدن دستی خشن روی سرش سر جاش موند..
-:کامل بخورش!
+:با چشمایی مظلوم با مردمکی گشاد بش زل زد..و قورت دادن اون مایع تلخ کنار کشید و نفس نفس زد...با حس تیر کشیدن زیر دلش سرشو پایین برد..
-:بهش نگاهی کرد..و بلند شد ب سمت دوش رفت..اب رو متمایل ب گرم کرد..طوری ک بخاطر همه جا رو گرفته..دست پسر رو کشید..و نشست روی صندلی..و پسر رو پاش گزاشت..
+پسر با دیدن اون حجم از بزرگی زبونش بند اومده بود با شوک نگاش میکرد و هینی کشید:ا..الان چکار کنم؟؟
-:خودت میکنیش داخلت؟ یا خودم بکنمت؟..
+:پسر بدون حرفی با نشستن روی عضو مرد..ک اونم تازه فقط نصفش درونش بود نفسش برید..با خودش زیرلب حرف زد:تا کجا قراره ادامه پیدا کنه؟..مگ چقدره؟؟!..رودمو حس میکنم...
مرد ک خسته شده بود..با گرفتن پهلو های پسر محکم اونو ب سمت پایین کشوند و کل حجم از دیکش رو وارد پسر کرد..همونطور ک انتظارش بود..با شنیدن جیغ داد ناله ای ک از طرف پسر سک..سی ش داشت میومد نیشخند صدا داری زد:هییش..اروم با-..
خدمتکار پشت در:آقای کیم..خونوادتون تشریف اورده..از شما میخوان ک ب استقبالشون بر-
-:مگ..ع..عااح..کری کار دارم مزاحمم نشو؟؟!..مگ دلت میخواد بگا بری؟..
خ:م..معذرت میخوام ولی اونا الان تو اتاقتون هستن..
+:پسر با گریه ریزی داشت ب صحبت های مرد گوش میکرد..:ا..الان چی میشه؟!..
-:هیچی..ب کارمون ادامه میدیم!..
+:منظورت چیه؟؟..خونوادت اینجاان!!..
-:تا ساکت ب کارمون ادامه بدیم نمیفهمن..شروع کن!..
+:پسر با تکون دادن خودش روی مرد..ناله های ریزی سر میداد.. و دستاش رو روی شونه ی مرد میزاشت تا تعادل خودش رو زیر آب گرم نگه داره....
-:مرد با گرفتن بوتی های سفید پسرش اونو با سرعت بیشتر تکون میداد و با ناله ای ک نزدیک بود بیاد سر داد..:ع..عاح فوق العادس سریع تررر!
م.ت:کیم تهیونگ؟!...تو اتاقی پسرم؟؟...
-:مرد بعد چند ثانیه با ارضا شدنش توی پسر دادی از سر لذت سر داد هیچوقت ب اون خوبی ارضا نشده بود..انگار ک جز جونگکوک نمیتونست کسی اونو هندل کنه!..:ف..فااااااک!..خیلی خوبه..
+:با حس مایع داغی ک درونش میچکید..اشک هاش بیشتر میشدن..ولی درد زیر دلش هم بیشتر میشد..چون اون ارضا نشده بود..سریع بلند شد ب کیم رو ب روش نگاه کرد:من لازمت دارم!..ازت خواهش میکنم..
-:فک نمیکردم برای راند سوم جون داشته باشی..تا الان پاهات داره از خستگی میلرزه بچه!..
+:با نشون دادن بوتی هاش از مرد خواست ک اونو بفاک بده..اونم ب روش خودش!...ولی با شنیدن صدای در با ترس خیره شد:ک..کیه یعنی؟!..
-:بدون توجه ب حرف پسر و در زدن مادرش..سریع ب سمتش اومد با گزاشتن دیکش تو اون رینگ ملتهب شده کارش رو آغاز کرد و با کوبیدن زیاد..
...
بریدبقیهشروتوپارتبعدیبخونیناینجاجانشد
پارت¹⁸
+:با حس تلخی تو دهنش سریع خواست عقب بکشه..اما با اومدن دستی خشن روی سرش سر جاش موند..
-:کامل بخورش!
+:با چشمایی مظلوم با مردمکی گشاد بش زل زد..و قورت دادن اون مایع تلخ کنار کشید و نفس نفس زد...با حس تیر کشیدن زیر دلش سرشو پایین برد..
-:بهش نگاهی کرد..و بلند شد ب سمت دوش رفت..اب رو متمایل ب گرم کرد..طوری ک بخاطر همه جا رو گرفته..دست پسر رو کشید..و نشست روی صندلی..و پسر رو پاش گزاشت..
+پسر با دیدن اون حجم از بزرگی زبونش بند اومده بود با شوک نگاش میکرد و هینی کشید:ا..الان چکار کنم؟؟
-:خودت میکنیش داخلت؟ یا خودم بکنمت؟..
+:پسر بدون حرفی با نشستن روی عضو مرد..ک اونم تازه فقط نصفش درونش بود نفسش برید..با خودش زیرلب حرف زد:تا کجا قراره ادامه پیدا کنه؟..مگ چقدره؟؟!..رودمو حس میکنم...
مرد ک خسته شده بود..با گرفتن پهلو های پسر محکم اونو ب سمت پایین کشوند و کل حجم از دیکش رو وارد پسر کرد..همونطور ک انتظارش بود..با شنیدن جیغ داد ناله ای ک از طرف پسر سک..سی ش داشت میومد نیشخند صدا داری زد:هییش..اروم با-..
خدمتکار پشت در:آقای کیم..خونوادتون تشریف اورده..از شما میخوان ک ب استقبالشون بر-
-:مگ..ع..عااح..کری کار دارم مزاحمم نشو؟؟!..مگ دلت میخواد بگا بری؟..
خ:م..معذرت میخوام ولی اونا الان تو اتاقتون هستن..
+:پسر با گریه ریزی داشت ب صحبت های مرد گوش میکرد..:ا..الان چی میشه؟!..
-:هیچی..ب کارمون ادامه میدیم!..
+:منظورت چیه؟؟..خونوادت اینجاان!!..
-:تا ساکت ب کارمون ادامه بدیم نمیفهمن..شروع کن!..
+:پسر با تکون دادن خودش روی مرد..ناله های ریزی سر میداد.. و دستاش رو روی شونه ی مرد میزاشت تا تعادل خودش رو زیر آب گرم نگه داره....
-:مرد با گرفتن بوتی های سفید پسرش اونو با سرعت بیشتر تکون میداد و با ناله ای ک نزدیک بود بیاد سر داد..:ع..عاح فوق العادس سریع تررر!
م.ت:کیم تهیونگ؟!...تو اتاقی پسرم؟؟...
-:مرد بعد چند ثانیه با ارضا شدنش توی پسر دادی از سر لذت سر داد هیچوقت ب اون خوبی ارضا نشده بود..انگار ک جز جونگکوک نمیتونست کسی اونو هندل کنه!..:ف..فااااااک!..خیلی خوبه..
+:با حس مایع داغی ک درونش میچکید..اشک هاش بیشتر میشدن..ولی درد زیر دلش هم بیشتر میشد..چون اون ارضا نشده بود..سریع بلند شد ب کیم رو ب روش نگاه کرد:من لازمت دارم!..ازت خواهش میکنم..
-:فک نمیکردم برای راند سوم جون داشته باشی..تا الان پاهات داره از خستگی میلرزه بچه!..
+:با نشون دادن بوتی هاش از مرد خواست ک اونو بفاک بده..اونم ب روش خودش!...ولی با شنیدن صدای در با ترس خیره شد:ک..کیه یعنی؟!..
-:بدون توجه ب حرف پسر و در زدن مادرش..سریع ب سمتش اومد با گزاشتن دیکش تو اون رینگ ملتهب شده کارش رو آغاز کرد و با کوبیدن زیاد..
...
بریدبقیهشروتوپارتبعدیبخونیناینجاجانشد
۴.۳k
۱۹ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.