تکپارتی وقتی قهری از نامجون
تکپارتی وقتی قهری از نامجون
ویو نامجون: دیشب دعوا
مون شده پس به فکرم زدم امروز باهاش آشتی کنم امروز زودتر از همیشه پاشدم رفتم بیرون همه سرکار هم بیرون
ویو ا/ت: پاشدم دیدم نامجون نیست پس خوشحال شدم واقعا که بخاطر یک لباس که اون هم باز نبود بعدش هم من فقط داشتم با دادشم حرف میزدم بعد ما رفت بودیم خونه داداشم خونه غریبه که نرفته بودم بخاطر لباس واقعا دعوامون شده من که باورم نمیش فقط بخاطر اون پس دیگه بهتر پاشم صبحونه درست کنم خیلی گشنمه
ویو نامجون: میدونم الان دار با خودش حرف میزن و غر میزن خب چی کار کنم حرص دراومد اون طوری لباس پوشیده بود وایی امروز یادم رفت بود کنسرت داریم پس یعنی نمیدونم ا/ت سوپرایز کنم خیلی بد شده فهمیدم میدونم بگم حالم بده و نمیتونم بیام ولی اگه عکس پخش بش چی اه پس مجبورم برم امروز
ویو ا/ت: پاشدم ظرف شستم بعد رفتم بیرون یکم حالم عوض شه وقتی داشتم بیاده روی میکردم یادم اومد امروز نامجون کنسرت داره پس منم باید برم اه چرا باید برم اونجا مجبورم دوری خودمو نشون بدم که انگار قهر نیستم بهتر زود برگردم خونه تا برم آمد بشم برم
(خب عکس لباس صفحه بعد) خب الان باید زنگ بزنم با نامجون
ا/ت؛ بوق بوق بوق (مثلا صدای زنگ زدن دیگ )
نامجون: دیدم ا/ت دار زنگ میزن خیلی خوشحال شدم
ا/ت: اول از همه باید بگم که هنوز باهات قهر بعد اینکه اصلا حواست هست که کنسرت داریی
نامجون: آره هست الان میام رسیدم خونه دیدم ا/ت امدست پس منم زود رفتم لباس پوشیدم رفتیم کنسرت و (خب خلاصه برگشتن از کنسرت و گرفتن خوابیدن)
نامجون پاشدم دیدم ا/ت هنوز خواب پس خوشحال شدم و رفتم بیرون و کادو خریدم باکس شکلات باکس لوازم آرایشی (خب عکس صفحه بعد)
رفتم خونه دیدم ا/ت هنوز خواب پس صبحونه را درست کردم و دیدم ا/ت پاشد نامجون : سلام خانم ا/ت
ا/ت: فکر نکن باهات آشتی کردم
نامجون: بیا صبحونه بخور
ا/ت: خیلی خب اومدم چرا تو نمیخوری
نامجون: من خیلی وقت خوردم دیدم که ا/ت: تموم کرد و داره ضرف میشور پس رفتم از پشت بغلش کردم و گفتم لطفا باهم قهر نکن عشقم میدونیم که من نمیدونم وقتی تو قهری بمونم
ا/ت: میخواستی دیشب دعوا نکن تا ظرف آخری شستم نامجون منو برداشت نامجون من بزاز زمین
نامجون: وایستاد الان گذاشتم روی مبل و بهش گفتم همین جا میمونی تا بیام باشه
ا/ت: باشه
نامجون : رفتم کادو هاش بهش دادم حالا آشتی
ا/ت: اگه یکم تلاش میکردی باهات آشتی میکردم ولی باشه آشتی میکنم بعد بغلش کردم
خب تموم میدونم بد شده ولی امیدوارم خوشتون اومد باشه
ویو نامجون: دیشب دعوا
مون شده پس به فکرم زدم امروز باهاش آشتی کنم امروز زودتر از همیشه پاشدم رفتم بیرون همه سرکار هم بیرون
ویو ا/ت: پاشدم دیدم نامجون نیست پس خوشحال شدم واقعا که بخاطر یک لباس که اون هم باز نبود بعدش هم من فقط داشتم با دادشم حرف میزدم بعد ما رفت بودیم خونه داداشم خونه غریبه که نرفته بودم بخاطر لباس واقعا دعوامون شده من که باورم نمیش فقط بخاطر اون پس دیگه بهتر پاشم صبحونه درست کنم خیلی گشنمه
ویو نامجون: میدونم الان دار با خودش حرف میزن و غر میزن خب چی کار کنم حرص دراومد اون طوری لباس پوشیده بود وایی امروز یادم رفت بود کنسرت داریم پس یعنی نمیدونم ا/ت سوپرایز کنم خیلی بد شده فهمیدم میدونم بگم حالم بده و نمیتونم بیام ولی اگه عکس پخش بش چی اه پس مجبورم برم امروز
ویو ا/ت: پاشدم ظرف شستم بعد رفتم بیرون یکم حالم عوض شه وقتی داشتم بیاده روی میکردم یادم اومد امروز نامجون کنسرت داره پس منم باید برم اه چرا باید برم اونجا مجبورم دوری خودمو نشون بدم که انگار قهر نیستم بهتر زود برگردم خونه تا برم آمد بشم برم
(خب عکس لباس صفحه بعد) خب الان باید زنگ بزنم با نامجون
ا/ت؛ بوق بوق بوق (مثلا صدای زنگ زدن دیگ )
نامجون: دیدم ا/ت دار زنگ میزن خیلی خوشحال شدم
ا/ت: اول از همه باید بگم که هنوز باهات قهر بعد اینکه اصلا حواست هست که کنسرت داریی
نامجون: آره هست الان میام رسیدم خونه دیدم ا/ت امدست پس منم زود رفتم لباس پوشیدم رفتیم کنسرت و (خب خلاصه برگشتن از کنسرت و گرفتن خوابیدن)
نامجون پاشدم دیدم ا/ت هنوز خواب پس خوشحال شدم و رفتم بیرون و کادو خریدم باکس شکلات باکس لوازم آرایشی (خب عکس صفحه بعد)
رفتم خونه دیدم ا/ت هنوز خواب پس صبحونه را درست کردم و دیدم ا/ت پاشد نامجون : سلام خانم ا/ت
ا/ت: فکر نکن باهات آشتی کردم
نامجون: بیا صبحونه بخور
ا/ت: خیلی خب اومدم چرا تو نمیخوری
نامجون: من خیلی وقت خوردم دیدم که ا/ت: تموم کرد و داره ضرف میشور پس رفتم از پشت بغلش کردم و گفتم لطفا باهم قهر نکن عشقم میدونیم که من نمیدونم وقتی تو قهری بمونم
ا/ت: میخواستی دیشب دعوا نکن تا ظرف آخری شستم نامجون منو برداشت نامجون من بزاز زمین
نامجون: وایستاد الان گذاشتم روی مبل و بهش گفتم همین جا میمونی تا بیام باشه
ا/ت: باشه
نامجون : رفتم کادو هاش بهش دادم حالا آشتی
ا/ت: اگه یکم تلاش میکردی باهات آشتی میکردم ولی باشه آشتی میکنم بعد بغلش کردم
خب تموم میدونم بد شده ولی امیدوارم خوشتون اومد باشه
۱۰.۷k
۱۳ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.