love inother style پارت43
#love_inother_style #پارت43
#نینا #ته
نینا
من:چی داری میگی دیونه شدی میا
میا:نینا باورکن راسته
من:خفه شو خواهرم هیچش نیست الآن میام
سریع لباسامو پوشیدم اصلا نگاه نکردم چی میپوشم بدوبدو رفتم پایین از خونه زدم بیرون سرکوچه به خاطر اینکه مامان وبابا رفته بودن بیرون ماشین نبود دستمو برای تاکسی تکون دادم که یهو یه ماشین دیگه متوقف شد جلویی پام
*بپر بالا
من:مزاحمت نمیشم ته خودم میرم
ته:منم میرم بیمارستان بجنب الآن جریمه میشم
من:باشه دیگه چیششش
سوار شدم با سرعت میروند
من:خداایااا آروم آروم برو لطفا آروم تر
ته:باشه
یواش تر میرفت هوففف خدایا شکررر
ته نگاهی بهم کرد زد زیر خنده
من:کوفت به چی میخندی؟؟
ته:جورابات و کلاه وشال گردنت
من:هان
نگاهی به خودم کردم جورابام لنگه به لنگه بود اما زیاد توچشم نبود کلاهم آبی شالگردنم قرمز
من:ببین چیکار کردی بامن ساکون..
بعضم گرفت اشکام راه چشامو بسته بود ته تا این حالمو دید زد کنار
ته:هیع خوبی؟؟
من:آره...بغض کردم...خوبم ...دوباره اشکام با صدا ریختن
کلافه دستی بع موهاش کشیدیهو کشیدتم تو بغلش
ته:هیششش آروم باش هیچی نمیشه آروم باشه
قلبم تند میزد بالاخره آروم شدم
من:مرسی بهتر شدم
***///***///***
تهیونگ
چرا چرا بغلش کردم وایی خدایا چرا اون لحظه گریش رو دیدم اعصابم خورد شد برای اینکه جو عوض شع
من:آم چرا ناراحتی میا هم دوست ساکونو ولی مثل تو..
نینا:من میا نیستم من منم درضمن اگه داستان دوستی منو ساکونو رو بفهمی حق میدی
من:خوبگو دیگه
نینا:من کلاس اول بودم چون تک فرزند بودم پدرم ومادرم افراد مشهوری بودن خیلی گوشه گیر بودم تازه وانتقالی گرفته بودم بچه ها خیلی مسخرم میکردن اون همیشه پشتم بود تا سال سوم راهنمایی باهم بودیم اون مثل خواهرم بود یه روز فهمیدم عاشق یک پسری تو مدرسمون شدم
یه لحظه بع پسری که حتی نمیشناخت هم حسودیم شدش
نینا:اون منو بازیچه خودش کرد اون دوران بدترین دوران زندگیم بود که ساکونو باعث شدش برگردم به اینی که هستم سعی کردم مثل ساکونو باشم در عین غمگین بودن بشم آرامش بقیه اما نتونستم بازم مثل اون باشم چون ساکونو کسی رو نداره سنگ صبورش باشع جز قبر مادرش
من:که اینطور ساکونو خوشبخته که تورو داره
رسیدیم ازماشین پیاده شدش به سرعت دوید اصلت منتظرم نشد چقدر این دختر برام جذاب شده...
#نینا #ته
نینا
من:چی داری میگی دیونه شدی میا
میا:نینا باورکن راسته
من:خفه شو خواهرم هیچش نیست الآن میام
سریع لباسامو پوشیدم اصلا نگاه نکردم چی میپوشم بدوبدو رفتم پایین از خونه زدم بیرون سرکوچه به خاطر اینکه مامان وبابا رفته بودن بیرون ماشین نبود دستمو برای تاکسی تکون دادم که یهو یه ماشین دیگه متوقف شد جلویی پام
*بپر بالا
من:مزاحمت نمیشم ته خودم میرم
ته:منم میرم بیمارستان بجنب الآن جریمه میشم
من:باشه دیگه چیششش
سوار شدم با سرعت میروند
من:خداایااا آروم آروم برو لطفا آروم تر
ته:باشه
یواش تر میرفت هوففف خدایا شکررر
ته نگاهی بهم کرد زد زیر خنده
من:کوفت به چی میخندی؟؟
ته:جورابات و کلاه وشال گردنت
من:هان
نگاهی به خودم کردم جورابام لنگه به لنگه بود اما زیاد توچشم نبود کلاهم آبی شالگردنم قرمز
من:ببین چیکار کردی بامن ساکون..
بعضم گرفت اشکام راه چشامو بسته بود ته تا این حالمو دید زد کنار
ته:هیع خوبی؟؟
من:آره...بغض کردم...خوبم ...دوباره اشکام با صدا ریختن
کلافه دستی بع موهاش کشیدیهو کشیدتم تو بغلش
ته:هیششش آروم باش هیچی نمیشه آروم باشه
قلبم تند میزد بالاخره آروم شدم
من:مرسی بهتر شدم
***///***///***
تهیونگ
چرا چرا بغلش کردم وایی خدایا چرا اون لحظه گریش رو دیدم اعصابم خورد شد برای اینکه جو عوض شع
من:آم چرا ناراحتی میا هم دوست ساکونو ولی مثل تو..
نینا:من میا نیستم من منم درضمن اگه داستان دوستی منو ساکونو رو بفهمی حق میدی
من:خوبگو دیگه
نینا:من کلاس اول بودم چون تک فرزند بودم پدرم ومادرم افراد مشهوری بودن خیلی گوشه گیر بودم تازه وانتقالی گرفته بودم بچه ها خیلی مسخرم میکردن اون همیشه پشتم بود تا سال سوم راهنمایی باهم بودیم اون مثل خواهرم بود یه روز فهمیدم عاشق یک پسری تو مدرسمون شدم
یه لحظه بع پسری که حتی نمیشناخت هم حسودیم شدش
نینا:اون منو بازیچه خودش کرد اون دوران بدترین دوران زندگیم بود که ساکونو باعث شدش برگردم به اینی که هستم سعی کردم مثل ساکونو باشم در عین غمگین بودن بشم آرامش بقیه اما نتونستم بازم مثل اون باشم چون ساکونو کسی رو نداره سنگ صبورش باشع جز قبر مادرش
من:که اینطور ساکونو خوشبخته که تورو داره
رسیدیم ازماشین پیاده شدش به سرعت دوید اصلت منتظرم نشد چقدر این دختر برام جذاب شده...
۵.۸k
۱۲ آذر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.