پارت 23فیک تهیونگ
پارت 23فیک تهیونگ
تهیونگ :اره میبرم برو حاضر شو ولی باید زود برگردیم چون فردا قرار بریم و شام بخوریم
میسو:باشع
ب سمت وسایلم هجوم بردم و ی تیشرت سفید و ی شلوار جین پر رنگ پدشیدم و اومم بیرون ک یونتان و تهیونگ و دیدم
و لب زدم
میسو: بریم
ب سمت میز کنار رفتم و یک کلاه بود بر داشتم و سرم کردم و ب تهیونگ گفتم
میسو:این کلاه و من برای خودم برداشتم
تهیونگ خندید و گفت
تهیونگ:باشه عزیزم
تهیونگ ک نشسته بود و داشت قلاده یونتان و درست میکرد با حرفم پاسد و وایستاد و گفت بریم
ب سمت در رفتیم
و سوار ماشین شودیم و حرکت کردیم هوا تازه تاریک شده بود و توی ماشین ی هوای خنکی میچرخید ک روب تهیونگ گفتم
میسو:هوا خیلی خوبه
تهیونگ اره هوایی ملایمیه
برگشتم یونتان و دبدم ک داره با ماشینا دیگ نگاه میکنه گوشیم و در اوردم ازش عکس گرفتم
تهیونگ پشت چراغ قرمز ایستاد و توعم ب اطراف نگاهدمیکردم ک چشمم ب ی رستوران سیار افتاد ک توی ون بود با انگشتم نشون دادم و روب تهیونگ کردی و گفتم
میسو:تهیونگ
تهیونگ:جانم
میسو:میشه از اونجا ساندویچ سوسیس بگیری
تهیونگ:ما اومدیم ک تو خیابونا در بزنیم ها
میسو:ن نیار دیگ لطفا
تهیونگ :باشه میگیرم واست
میسو برا خودتم بگیر تنهایی دلم نمیره
تهیونگ:اونم باشع منم میخورم
چراغ سبز شد و حر کت کردید و تهیونگ در زد و ی جا وایستاد و پیاده شد وخواستی پیاده شم ک گفت
تهیونگ:من میگیرم تو بشین
میسو:باسه
تهیونگ رفت ودمنم داشتم ب دور و اطراف نگاهدمیکرم ک چشم افتاد ب داشت برد و بازش کردم ک غذای شگ و دیدم رو ب یونتان کردم و گفتم
میسو:مامانی از اینا میخوای اوند سمتت و توعم نوازش کردب و گذاشتی توی دهنش غذا رو
مشغول بودی ک در ماشین باز شد تهیونگ نشست تو ماشین و روبت سینی و گرفت و گفت بفرمایید
تهیونگ :اره میبرم برو حاضر شو ولی باید زود برگردیم چون فردا قرار بریم و شام بخوریم
میسو:باشع
ب سمت وسایلم هجوم بردم و ی تیشرت سفید و ی شلوار جین پر رنگ پدشیدم و اومم بیرون ک یونتان و تهیونگ و دیدم
و لب زدم
میسو: بریم
ب سمت میز کنار رفتم و یک کلاه بود بر داشتم و سرم کردم و ب تهیونگ گفتم
میسو:این کلاه و من برای خودم برداشتم
تهیونگ خندید و گفت
تهیونگ:باشه عزیزم
تهیونگ ک نشسته بود و داشت قلاده یونتان و درست میکرد با حرفم پاسد و وایستاد و گفت بریم
ب سمت در رفتیم
و سوار ماشین شودیم و حرکت کردیم هوا تازه تاریک شده بود و توی ماشین ی هوای خنکی میچرخید ک روب تهیونگ گفتم
میسو:هوا خیلی خوبه
تهیونگ اره هوایی ملایمیه
برگشتم یونتان و دبدم ک داره با ماشینا دیگ نگاه میکنه گوشیم و در اوردم ازش عکس گرفتم
تهیونگ پشت چراغ قرمز ایستاد و توعم ب اطراف نگاهدمیکردم ک چشمم ب ی رستوران سیار افتاد ک توی ون بود با انگشتم نشون دادم و روب تهیونگ کردی و گفتم
میسو:تهیونگ
تهیونگ:جانم
میسو:میشه از اونجا ساندویچ سوسیس بگیری
تهیونگ:ما اومدیم ک تو خیابونا در بزنیم ها
میسو:ن نیار دیگ لطفا
تهیونگ :باشه میگیرم واست
میسو برا خودتم بگیر تنهایی دلم نمیره
تهیونگ:اونم باشع منم میخورم
چراغ سبز شد و حر کت کردید و تهیونگ در زد و ی جا وایستاد و پیاده شد وخواستی پیاده شم ک گفت
تهیونگ:من میگیرم تو بشین
میسو:باسه
تهیونگ رفت ودمنم داشتم ب دور و اطراف نگاهدمیکرم ک چشم افتاد ب داشت برد و بازش کردم ک غذای شگ و دیدم رو ب یونتان کردم و گفتم
میسو:مامانی از اینا میخوای اوند سمتت و توعم نوازش کردب و گذاشتی توی دهنش غذا رو
مشغول بودی ک در ماشین باز شد تهیونگ نشست تو ماشین و روبت سینی و گرفت و گفت بفرمایید
۶۹.۵k
۳۱ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.