فیک پلیر پارت 5
فیک پلیر پارت 5
"Palyer"
توی راه بودیم و چشم ب خونه های اطراف بود ک ماشین و جلوی ی خونه لوکس نگه داشت و گفت
شوگا:پیدا شو
ا/ت:باش ولی..
شوگا:ولی نداریم
همزمان باهم پیاده شدیم ک ب سمت در رفت و زنگ و زد
صدای ی خانوم پیر میومد
اجوما:بله بفرمایید پسرم
در باز شد و وارد شدیم و از حیاط گذشتیم و ب وردی اصلی ک ی خانمی در و باز کرد و گفت
اجوما :اوه بیاین داخل رییس.
دستش و روی کمرم گذاشت و ب داخل هدایتم کرد ک تعجب کردم و رفتم داخل و گفتم
ا/ت:سلام خانوم
شوگا:خودت معرفی کن ایشون مث مادرمه راحت باش
ا/ت:اوم خب من ا/ت هستم
شوگا:دوست دخترم اجوما
خیلی گیج شدم و گفتم
ا/ت:یاا شوگا تو
شوگا:بریم بالا ،اجوما ب پسرت بگو ماشین و بیاره پارکینگ
و سوییچ و داد ب اجوما
من و با خودش ب طبقه ی بالا برد و ک وسط راه گفتم
ا/ت:شوگا
شوگا:ک شوگا صدام میکنی
ا/ت:چیه ی لحظه چرا گفتی ک من دوست دخترتم :/
شوگا:چون اگ اون اجوما بگه این دختر کیه من بگم هرزه
دندونام و بهم فشوردم و گفتم
ا/ت:من فقط قرار ی شب پیشت باشم بقیه روزا چی
ی نیشخند تحویلم داد و گفت
شوگا:ببین بچه حالا فعلا زوده ب رفتن فک کنی هوم پس بیا دنبالم ببرمت اتاق بتمرک تا اجوما رو بفرستم یجایی
ا/ت:نمیفهممت تو ک میدونی ی ادم تو خونت چرا گفتی بیام اینجا
شوگا:تو کارای من دخالت نکن :/
ا/ت:هعی از خود راضی
ساکت شد و روب ی اتاق اشاره کرد و گفت
شوگا:برو اونجا تا بیام اوکی ؟!
ا/ت:با کمال میل
ی نیشخند تحویلم داد ک کیوت بود و من جدی
با قدم های اهسته ب سمت اتاق رفتم و واردش شدم اتاق خیلی ساده ای بود و ب سمت تخت رفتم و انگشتم و وارد بالش کردم بالش مث پر قو بود ب سمت پنجره رفتم و پرده هارو کشیدم و مانع وجود نور ب اتاق شدم توی تاریکی ب فاک رفتن برام جذاب تر بود
"Palyer"
توی راه بودیم و چشم ب خونه های اطراف بود ک ماشین و جلوی ی خونه لوکس نگه داشت و گفت
شوگا:پیدا شو
ا/ت:باش ولی..
شوگا:ولی نداریم
همزمان باهم پیاده شدیم ک ب سمت در رفت و زنگ و زد
صدای ی خانوم پیر میومد
اجوما:بله بفرمایید پسرم
در باز شد و وارد شدیم و از حیاط گذشتیم و ب وردی اصلی ک ی خانمی در و باز کرد و گفت
اجوما :اوه بیاین داخل رییس.
دستش و روی کمرم گذاشت و ب داخل هدایتم کرد ک تعجب کردم و رفتم داخل و گفتم
ا/ت:سلام خانوم
شوگا:خودت معرفی کن ایشون مث مادرمه راحت باش
ا/ت:اوم خب من ا/ت هستم
شوگا:دوست دخترم اجوما
خیلی گیج شدم و گفتم
ا/ت:یاا شوگا تو
شوگا:بریم بالا ،اجوما ب پسرت بگو ماشین و بیاره پارکینگ
و سوییچ و داد ب اجوما
من و با خودش ب طبقه ی بالا برد و ک وسط راه گفتم
ا/ت:شوگا
شوگا:ک شوگا صدام میکنی
ا/ت:چیه ی لحظه چرا گفتی ک من دوست دخترتم :/
شوگا:چون اگ اون اجوما بگه این دختر کیه من بگم هرزه
دندونام و بهم فشوردم و گفتم
ا/ت:من فقط قرار ی شب پیشت باشم بقیه روزا چی
ی نیشخند تحویلم داد و گفت
شوگا:ببین بچه حالا فعلا زوده ب رفتن فک کنی هوم پس بیا دنبالم ببرمت اتاق بتمرک تا اجوما رو بفرستم یجایی
ا/ت:نمیفهممت تو ک میدونی ی ادم تو خونت چرا گفتی بیام اینجا
شوگا:تو کارای من دخالت نکن :/
ا/ت:هعی از خود راضی
ساکت شد و روب ی اتاق اشاره کرد و گفت
شوگا:برو اونجا تا بیام اوکی ؟!
ا/ت:با کمال میل
ی نیشخند تحویلم داد ک کیوت بود و من جدی
با قدم های اهسته ب سمت اتاق رفتم و واردش شدم اتاق خیلی ساده ای بود و ب سمت تخت رفتم و انگشتم و وارد بالش کردم بالش مث پر قو بود ب سمت پنجره رفتم و پرده هارو کشیدم و مانع وجود نور ب اتاق شدم توی تاریکی ب فاک رفتن برام جذاب تر بود
۸۰.۳k
۲۷ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.