از رفتنت ساعتی می گذرد

از رفتنت ساعتی می گذرد،

و من ، شبیه ِ کوفتگی ِ بعد ِ تصادف، هنوز گرمم. .!

معلومم نیست. . تا زخمی سر باز نکرده در بزن

بگو جا مانده ای از اتوبوس 


#کامران_کامرانی



"شعر هم اگر نگویم
مرا که هیچ گلی
هم نامم نیست ،
و هیچ خیابانی به نامم
چگونه به یاد خواهی آورد ؟"


#دلنوشته_های_کوچه_پشتی
https://telegram.me/joinchat/BYIBETypQYYlvvnrZeAdZA
دیدگاه ها (۱)

اینجا هیچ چیز واقعی نیستنه رفتن تونه ماندن منانگاریکنفر دارد...

نمی خواهم نگرانت کنم امّاهنوز زنده ام و این روزها هربار حواس...

من در زمان مانده ام...روزها را نمی شمارم حتی دیگر...میترسم ب...

با من از شعر نگو از خودت حرف بزن .دلتنگ حرف های معمولی ام ،"...

فاطمه درغال

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط