*شیلان*
*شیلان*
شیلان:
مامان هنگامه با خنده نگامون می کرد بلند شدم ورفتم دست صورتمو شستم طبق معمول هیرسا شکمو تو آشپزخونه بود رفتم پشت سرش وگفتم : چیکار می کنی شکمو
هیرسا : بیا از این شیرینی ها بخور خیلی خوشمزه است مژده اورده
مامان هنگامه : کم بخور هیرسا
هیرسا : این خسیس چیزی نمیده بخورم بزار حداقل اینجا یه دل سیر بخورم
- کوفت بخوری انقدر برات زحمت کشیدم
هیرسا : کوفت که تویی
با مشت زدم به شونه اش شیرینی از دستش افتادبرگشت وموهام رو کشید زدم تو سینش سرمو گرفت خم شدم پهلوشو گاز گرفتم مامان هنگامه با خنده نگامون می کرد
هیرسا : چخه پهلومو کندی
بیشتر به دندونام فشار دادم
هیرسا : کندیش شیلان ....مامان
ازش جدا شدم ورفتم پشت مامان هنگامه با خنده گفتم : حقته چسبید
اومد طرفم جیغ زدم مامان هنگامه پشتش قایمم کرد درست مثله بچگیامون
- می دونی نمی تونی کاری کنی
هیرسا : نمی تونم
- نمی تونی
از پشت مامان کشیدم جیغ می زدم بغلم کرد وگفت : مامان دخالت نکن می خوام حسابشو برسونم
رفت طرف پله ها
- چیکار می کنی هیرسا...مامان هنگامه ...
هیرسا بردم اتاق خودش دست پا می زدم گذاشتم پایین گفتم : خیلی زشته کارات
خندیدو گفت : چی می گفتی زبون درازی می کردی هان
خندیدم بغلم کرد تعجب کردم
هیرسا : می دونی خیلی دوست دارم برگردیم
- تازه دیروز عصر اومدیم
هیرسا : می دونم ولی دلم می خوادخونه ای خودمون باشیم
- خونه ات نه خونمون
لبخند زد وگفت : خونمون دلم می خواد مال خودم بشی دیشب اصلا نخوابیدم همش تو فکر بودم
- الانم مشکلی نیست
هیرسا : تو چی شیلان ؟!
- نمی دونم
هیرسا : تو نبودی می گفتی عقدت کنم
خندیدم وگفتم : می دونی خوب تلافی می کنم
هیرسا : شیطونی نکن
خندیدم وگفتم : می کنم
بغلم کرد وکشیدم بالا وگفت : یالا بگو
- چیکار کنم
هیرسا : بگو دوستم داری
- دوستت دارم ولی نمی خوام زنت بشم تا ادم نشی
بازوم اروم گاز گرفت
- هیرسا نکن
هیرسا : بگو دیگه
- نمیگم
هیرسا : چقدر دیگه باید منت کشی کنم
شیلان:
مامان هنگامه با خنده نگامون می کرد بلند شدم ورفتم دست صورتمو شستم طبق معمول هیرسا شکمو تو آشپزخونه بود رفتم پشت سرش وگفتم : چیکار می کنی شکمو
هیرسا : بیا از این شیرینی ها بخور خیلی خوشمزه است مژده اورده
مامان هنگامه : کم بخور هیرسا
هیرسا : این خسیس چیزی نمیده بخورم بزار حداقل اینجا یه دل سیر بخورم
- کوفت بخوری انقدر برات زحمت کشیدم
هیرسا : کوفت که تویی
با مشت زدم به شونه اش شیرینی از دستش افتادبرگشت وموهام رو کشید زدم تو سینش سرمو گرفت خم شدم پهلوشو گاز گرفتم مامان هنگامه با خنده نگامون می کرد
هیرسا : چخه پهلومو کندی
بیشتر به دندونام فشار دادم
هیرسا : کندیش شیلان ....مامان
ازش جدا شدم ورفتم پشت مامان هنگامه با خنده گفتم : حقته چسبید
اومد طرفم جیغ زدم مامان هنگامه پشتش قایمم کرد درست مثله بچگیامون
- می دونی نمی تونی کاری کنی
هیرسا : نمی تونم
- نمی تونی
از پشت مامان کشیدم جیغ می زدم بغلم کرد وگفت : مامان دخالت نکن می خوام حسابشو برسونم
رفت طرف پله ها
- چیکار می کنی هیرسا...مامان هنگامه ...
هیرسا بردم اتاق خودش دست پا می زدم گذاشتم پایین گفتم : خیلی زشته کارات
خندیدو گفت : چی می گفتی زبون درازی می کردی هان
خندیدم بغلم کرد تعجب کردم
هیرسا : می دونی خیلی دوست دارم برگردیم
- تازه دیروز عصر اومدیم
هیرسا : می دونم ولی دلم می خوادخونه ای خودمون باشیم
- خونه ات نه خونمون
لبخند زد وگفت : خونمون دلم می خواد مال خودم بشی دیشب اصلا نخوابیدم همش تو فکر بودم
- الانم مشکلی نیست
هیرسا : تو چی شیلان ؟!
- نمی دونم
هیرسا : تو نبودی می گفتی عقدت کنم
خندیدم وگفتم : می دونی خوب تلافی می کنم
هیرسا : شیطونی نکن
خندیدم وگفتم : می کنم
بغلم کرد وکشیدم بالا وگفت : یالا بگو
- چیکار کنم
هیرسا : بگو دوستم داری
- دوستت دارم ولی نمی خوام زنت بشم تا ادم نشی
بازوم اروم گاز گرفت
- هیرسا نکن
هیرسا : بگو دیگه
- نمیگم
هیرسا : چقدر دیگه باید منت کشی کنم
۲۹.۶k
۱۹ شهریور ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.