ادامه
حدود ساعت 9 شب بود
بچه ها که اون بیرون بودند متوجه چیزی شدند..فرار کردن سمت اونطرف خونه که یهو با یه چیز خیلی وحشتناکی روبرو شدند...
شوهر عمه ام که اون پشت بود متوجه شد و بعد اومد و گفت "ببینید اون پشت چه آتیشی روشن کردن"
میدونین چی بود؟
پشت سر طویله بابابزرگم آتیش گرفته بود🤣
بچه ها شروع به داد و بیداد کردن
یعنی خیلی وحشتناک بود.. آتیش تو هوا میبارید... شانس ما هم باد شدید بود..
شوهر عمه ام و بابام و دوست بابام رفتن کنار آتیش. آتیش هی بزرگتر میشد
خداروشکر آتیش نزدیک رودخونه بود و خاموش شد.
قسمت آخر شیطان کش رو دیدید؟
دقیقا مثل همون بود
یکه اونور گریه میکرد، یکی داد میزد تازه خریدمش، یکی فیلم میگرفت
بعد آتیش که به طرغگف رودخونه میرفت دوتا از پسرای اونجا گفتن "بریم شنا کنیم آب گرمه🤣"
یکی هم میگفت "یعنی جهنم گرم تره؟ 🤣🤣"
بچه ها که اون بیرون بودند متوجه چیزی شدند..فرار کردن سمت اونطرف خونه که یهو با یه چیز خیلی وحشتناکی روبرو شدند...
شوهر عمه ام که اون پشت بود متوجه شد و بعد اومد و گفت "ببینید اون پشت چه آتیشی روشن کردن"
میدونین چی بود؟
پشت سر طویله بابابزرگم آتیش گرفته بود🤣
بچه ها شروع به داد و بیداد کردن
یعنی خیلی وحشتناک بود.. آتیش تو هوا میبارید... شانس ما هم باد شدید بود..
شوهر عمه ام و بابام و دوست بابام رفتن کنار آتیش. آتیش هی بزرگتر میشد
خداروشکر آتیش نزدیک رودخونه بود و خاموش شد.
قسمت آخر شیطان کش رو دیدید؟
دقیقا مثل همون بود
یکه اونور گریه میکرد، یکی داد میزد تازه خریدمش، یکی فیلم میگرفت
بعد آتیش که به طرغگف رودخونه میرفت دوتا از پسرای اونجا گفتن "بریم شنا کنیم آب گرمه🤣"
یکی هم میگفت "یعنی جهنم گرم تره؟ 🤣🤣"
- ۶۸۸
- ۰۳ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط