مرورگر شما از پخش ویدیو پشتیبانی نمی‌کند.

زنی با چشمان قهوه ی جا مانده در جانم

زنی با چشمان قهوه ی جا مانده در جانم
خیالش بامن است اما خودش را نمی‌دانم 😔😔😔😔
دیدگاه ها (۰)

ای عشق هرچیزی درآوردی سرم حلالتحتی همین اشک من و موی سپیدم 😔...

لکنت شعر و پریشانی و جنجال دلم چه بگویمکه کمی خوب شود حال دل...

😔😔😔😔

از غم عشق چه می باید کردبه دمی به دیداری می‌توان راصی شدبه ت...

لعنت به روحانی خیانتکار ، چون خیالش جمع است که به خاطر خیان...

🌱🍒از من آدمی ساختند که هیچ کس را تمام نمی خواهد، چون خودش نی...

زن ها گاهی اوقات چیزی نمی گویند...چون به نظرشان لازم نیست چی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط