😔😔😔😔
دیدگاه ها (۴)

زنی با چشمان قهوه ی جا مانده در جانمخیالش بامن است اما خودش ...

ای عشق هرچیزی درآوردی سرم حلالتحتی همین اشک من و موی سپیدم 😔...

از غم عشق چه می باید کردبه دمی به دیداری می‌توان راصی شدبه ت...

تو کیستی که جان، تو را لبم خطاب می‌کندکه دیدن تو قند در دل م...

رفیق

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط