part۶

کوک
رفتم درو باز کردم
هانا: تویی؟
کوک: تو اینجا چیکار میکنی؟
هانا: ا/ت دوستمه
کوک: دوستت؟
هانا: اره
کوک: چرا دست از سر من برنمیداری
هانا: برگرد
کوک: ما کی باهم بودیم که بخوایم برگردیم
هانا: اگه برنگردی ا/ت میخواد ازت انتقام بگیره
کوک: انتقام؟ انتقام چیو؟ انتقام اینو که نمیخوام باهات باشم وقتی هیچ علاقه ای بهت ندارم
هانا:من بهش گفتم که تو اکسمی
کوک: بله؟ اکست؟ وایی نمیخوای بری گمشی هروز یه دردسر درست میکنی
هانا: من دوست دارم
کوک: اره جون عمت دوسم داری هرشب با یه پسر میری هتل
هانا: زندگی شخصی من به تو ربطی نداره
کوک: پس چرا میخوای من دوست پسرت باشم
هانا: اصلا نمیخوام دیگه باشی ولی حواست به اون دیوونه باشه
کوک: دیوونه کیه؟
هانا: ا/ت مثل بچه ها دوساله است
کوک:مگه دوستت نیست چرا پشت سرش اینجوری حرف میزنی؟
هانا: دوست؟ چه دوستی اون منو دوستش میبینه من اونو مثل مورچه تو خونمون بهش اهمیت نمیدم ولی میدونی چیه او خیلی علاقه داره به من نزدیک بشه بخاطر اینکه من از چیزای برند استفاده میکنم شاید برای اون هم یه کیف برنذ خریدم هروز میگه بریم خرید
کوک: معلومه پولاتو شبانه چطور بدست میاری، انتقام؟ یعنی اینقدر براش مهمی
هانا: شاید خب من برم عشقم خدافظ
کوک: به من نگو عشقم برو گمشو
درو بستم رفتم داخل
ا/ت: کی بود؟
کوک:هیچکس از بچه هایی هستند در میزنن فرار میکنن
ا/ت: طول کشید اومدی
کوک: گوشیم زنگ خورد
ا/ت: باشه

ا/ت
کوک: راستی ا/ت
ا/ت: بله؟
کوک: ببخشید خانم کیم میگم گفتید چند سالتونه
ا/ت: ۲۳
کوک: دوست پسر دارید؟
ا/ت: خیر
کوک: دوست صمیمی چی دارید؟
ا/ت: چرا سوالای خصوصی میپرسی؟
کوک: داریم کم کم اشنا میشیم من باید خوب بشناسمت
ا/ت: من هیچ قصد اشنایی باشما ندارم
کوک: چرا؟ دوست داری اشنا بشی چون بهم اعتماد داشتی
ا/ت: یعنی چی؟
هرحرفی میزد یه قدم برمیداشت جلو منم یه قدم عقب
کوک:چطور گذاشتی یه پسر بیاد خونت وقتی خودت تنهایی میدونی میتونم خیلی کارا باهات بکنم
ا/ت:بله؟
کوک: خودت خوب میدونی
ا/ت: یه قدم دیگه برداری به داداشام میگم
کوک: جرعتشو نداری
ا/ت:میگم من هیچی از داداشام مخفی نمیکم
کوک:باشه منم میتونم بگم لباس کوتاه و دامن کوتاه پوشیدی تا منو به خودت نزدیک کنی اونا شاید حرف منو باور کنند تا حرف تورو
قلبم داشت میومد تو دهنم دستام میلرزید از استرس داشتم میمردم بهم زل زده بود خواست بهم نزدیک تر بشه که صدای درو شنید سریع ازم جدا شد رفت کنار
جینسو:خوشگل خانم ما برگشتیم
خوش اومدید قربونتون بشم نشستم همونجا
مینسو: جونگکوک اینجایی
کوک: سلام من زیاد نمیکنه اومدم ا/ت خانم اصرار کردن بیام داخل منتظر بمونم
من کی اصرار کردم عوضی اشغال
جینسو: خوبی؟ چرا اینجا نشستی؟
ا/ت: نه خوب نیستم
#فیک
دیدگاه ها (۲۷)

part7

part8

part5

part4

تکپارتی اسمات کوک درخواستی

love Between the Tides³⁴شب برگشتم خونه ا/ت: تهیونگ تهیونگ: ت...

⁶⁵یونجو: “عمو، میشه یه سوال بپرسم؟”کوک: “جانم؟”یونجو: “از تن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط