پارت 59
پارت 59
#قاتل_من
تهیونگ کلافه کتشو از روی میز برمیداره و از دفترش خارج میشه...و در حالی که عصبانیش و کنترل میکرد وارد دفتر کوک میشه کوک با دیدن تهیونگ بلند میشه و تعظیمی میکنه... گردن کج میکنه و میگه چه خبر شده تهیونگا که شخصا تشریف آوردی دفترم....
تهیونگ پوزخندی میزنه و دستشو توی موهاش فرو میکنه و میگه بیا بشین کارت دارم...
روبرو روی کوک میشینه و میگه فهمیدم دشمن مون کیه...
کوک: کیه؟!
تهیونگ: فک کن! دقیقا یه عوضی که قبلا شریک کاریمون بود...
کوک: سوهو؟
تهیونگ درحالی که دندناشو بهم می ساید گفت آره دقیقا همون حرمزاده
کوک: از کجا سرو کله ش پیدا شد مگ اون چند سال پیش بخاطر گندی ک زد برشکسته نشد و سه سال زندان رفت... خنده داره اگ بعد از اون شکستی و سه سال حبسی که تحمل کرد باز بخواد ادامه بده....
اون حتما به خاطر اتفاقی که 12 سال پیش افتاد ازت کینه داره و اومده با هر روشی که میتونه ازت انتقام بگیره....
تهیونگ: درسته ما مسئولیت بزرگی به عهده اش گذاشتم وقتی محموله قاچاق بهش دادیم بفرسته پاریس ولی از حماقت وبی فکری خودش بود ک توسط مقامات اون کشور دستیگر شد
اون فک میکرد میتونست تنهایی از پس این معامله بر بیاد واس همین حماقتش کار داد دستش....
نمیشه انکارش کرد ک الانم باند عقرب تو تجارت و قاچاق مواد مخدر جز باند های اوله ولی اون همیشه کاراشو باعجله.... و بدون فکر کردن به عاقبت کار انجام میده واس همینه که توی اداره باندش به مشکل بر میخوره و آخرش هم به شکست و پشیمونی منجر میشه....
اون خبیث در مقابل آزادی ا/ت محموله اسلحه رو کامل و دست نخورده میخواد وسه روزم فرصت داد درسته احمقه ولی گاهی وقتا تو یه جاهای مغزش خوب کار میکنه....
حالا بگو ببینم کوک محموله چند روز دیگ میرسه؟!
کوک: ای بیشرفت... عجب موجود کثیفیه محموله ها دقیقا سه روز دیگ میرسن و اون حتما خبر داشته چه موقعه قراره بدستمون برسه واس همین الان زنگ زد و گفت سه روز فقط فرصت دارید....
الان میخوای چیکار کنی تهیونگا محموله رو بهش میدی؟
تهیونگ: به خاطر ا/ت حاضرم هر کاریو بکنم ولی قرار نیست تسلیم سوهو بشم من کیم تهیونگم بزرگترین رئیس مافیا به این راحتیا شکست نمیخورم اون فک کرده خیلی زرنگه ولی کاملا در اشتباه با این کاری ک کرد قراره بیشتر پشیمون بشه و به گوه خوردن بیافته
کوک: چه نقشه ای داری کیم... بگو ماهم بدونیم...
تهیونگ: نقشه ای ک قراره توش خون خونریزی باشه و در آخر پیروزی واس ما....
اون محموله اسلحه رو خواست ما هم اونو بهش میدم ولی محموله قلابی قراره بدستش برسه...
کوک: اما اگ سوهو نقشه رو بفهمه اونوقت ا/ت....
تهیونگ: قرار نیس اتفاقی بیوفته سوهوی که من میشناسم دیگ اینقد احمق نیس که بخواد چنین کاری کنه چون تا چیزی ک بخواد و بدست نیاره عقب نمیکشه....
به محض اینکه مقرشونو پیدا کنیم با بچه ها میرم اونجا و هرجوری ک شده ا/ت رو نجات میدم....
#قاتل_من
تهیونگ کلافه کتشو از روی میز برمیداره و از دفترش خارج میشه...و در حالی که عصبانیش و کنترل میکرد وارد دفتر کوک میشه کوک با دیدن تهیونگ بلند میشه و تعظیمی میکنه... گردن کج میکنه و میگه چه خبر شده تهیونگا که شخصا تشریف آوردی دفترم....
تهیونگ پوزخندی میزنه و دستشو توی موهاش فرو میکنه و میگه بیا بشین کارت دارم...
روبرو روی کوک میشینه و میگه فهمیدم دشمن مون کیه...
کوک: کیه؟!
تهیونگ: فک کن! دقیقا یه عوضی که قبلا شریک کاریمون بود...
کوک: سوهو؟
تهیونگ درحالی که دندناشو بهم می ساید گفت آره دقیقا همون حرمزاده
کوک: از کجا سرو کله ش پیدا شد مگ اون چند سال پیش بخاطر گندی ک زد برشکسته نشد و سه سال زندان رفت... خنده داره اگ بعد از اون شکستی و سه سال حبسی که تحمل کرد باز بخواد ادامه بده....
اون حتما به خاطر اتفاقی که 12 سال پیش افتاد ازت کینه داره و اومده با هر روشی که میتونه ازت انتقام بگیره....
تهیونگ: درسته ما مسئولیت بزرگی به عهده اش گذاشتم وقتی محموله قاچاق بهش دادیم بفرسته پاریس ولی از حماقت وبی فکری خودش بود ک توسط مقامات اون کشور دستیگر شد
اون فک میکرد میتونست تنهایی از پس این معامله بر بیاد واس همین حماقتش کار داد دستش....
نمیشه انکارش کرد ک الانم باند عقرب تو تجارت و قاچاق مواد مخدر جز باند های اوله ولی اون همیشه کاراشو باعجله.... و بدون فکر کردن به عاقبت کار انجام میده واس همینه که توی اداره باندش به مشکل بر میخوره و آخرش هم به شکست و پشیمونی منجر میشه....
اون خبیث در مقابل آزادی ا/ت محموله اسلحه رو کامل و دست نخورده میخواد وسه روزم فرصت داد درسته احمقه ولی گاهی وقتا تو یه جاهای مغزش خوب کار میکنه....
حالا بگو ببینم کوک محموله چند روز دیگ میرسه؟!
کوک: ای بیشرفت... عجب موجود کثیفیه محموله ها دقیقا سه روز دیگ میرسن و اون حتما خبر داشته چه موقعه قراره بدستمون برسه واس همین الان زنگ زد و گفت سه روز فقط فرصت دارید....
الان میخوای چیکار کنی تهیونگا محموله رو بهش میدی؟
تهیونگ: به خاطر ا/ت حاضرم هر کاریو بکنم ولی قرار نیست تسلیم سوهو بشم من کیم تهیونگم بزرگترین رئیس مافیا به این راحتیا شکست نمیخورم اون فک کرده خیلی زرنگه ولی کاملا در اشتباه با این کاری ک کرد قراره بیشتر پشیمون بشه و به گوه خوردن بیافته
کوک: چه نقشه ای داری کیم... بگو ماهم بدونیم...
تهیونگ: نقشه ای ک قراره توش خون خونریزی باشه و در آخر پیروزی واس ما....
اون محموله اسلحه رو خواست ما هم اونو بهش میدم ولی محموله قلابی قراره بدستش برسه...
کوک: اما اگ سوهو نقشه رو بفهمه اونوقت ا/ت....
تهیونگ: قرار نیس اتفاقی بیوفته سوهوی که من میشناسم دیگ اینقد احمق نیس که بخواد چنین کاری کنه چون تا چیزی ک بخواد و بدست نیاره عقب نمیکشه....
به محض اینکه مقرشونو پیدا کنیم با بچه ها میرم اونجا و هرجوری ک شده ا/ت رو نجات میدم....
۱۷.۸k
۲۳ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.