تکپارتی جیندرخواستی
تکپارتی جین(#درخواستی)
ویو ا. ت
سلام من کیم ا. ت هستم 21سالمه 2سال هست با کیم سوکجین ازدواج کردم
ویو جین
سلام من کیم سوکجین هستم 2سال است که با کیم ا. ت ازدواج کردم
صبح ساعت 10:23
ویو ا. ت از خواب بیدار شدم دیدم جین داره اماده میشه
ا. ت: کجا؟
جین: سرکار دیگه
ا. ت: اوف نمیشه نری
جین: عشقم خودت میدونی رئیسم خیلی سر سخته
ا. ت: ددییی (لوس)
جین:نمیرم
ا. ت: اخ جوننن
جین:*رفت ا. ت رو بغل کرد*
ا. ت: عاشقتم ددی
جین: منم عاشقتم
ا. ت: من برم صبحانه اماده کنم
جین: باشه عشقم
ویوا. ت
بلند شدم رفتم اشپزخونه داشتم پنکیک درست میمردم که دست محکمی درو کمرن حس کردم
جین:*زیر گوش ا. ت با لحن سکسی گفت*
جین: نظرت چیه بعد صبحانه خوش بگذرونیم (اره دیگه همونی که خودتون میدونین)
ا. ت: اوم ببین چه پنکیکی شده به به
جین: بحثو عوض نکن بیبی
ا. ت: یه تیکه پنکیک گذاشت تو دهن جین
جین: اوم ای ا
ا. ت:* میخنده*
ا. ت *میره سفره رو میچینه *
ا. ت: بیا غذا اماده است بشین صبحانه بخور
جین ساکت یشه و صبحانه اش رو میخوره
ا. ت: میشنه صبحانه رو میخوره
ویو ا. ت
وقتی صبحانه تموم شد رفتم داشتم ظرف میشستم که دست خیلی محکمی درم حس کردم
ویو جین
تو صبحانه تو ذهنم داشتم فک میکردم ا. ت رو ادب کنم برا همین وقتی ا. ت داشت ظرف میشست از پشت محکم بغلش کردم
جین: بیبی
ا. ت: هااا
جین: ا. ت رو میچرخونه بعد لباشو میبوسه
ا. ت هم از لج همکاری نمیکنه
جین هم ا. ت رو محکم بغل میکنه میبره تو اتاق و....
بقیه رو تو کامنت ها مینویسم
ببخشید بد شد
ویو ا. ت
سلام من کیم ا. ت هستم 21سالمه 2سال هست با کیم سوکجین ازدواج کردم
ویو جین
سلام من کیم سوکجین هستم 2سال است که با کیم ا. ت ازدواج کردم
صبح ساعت 10:23
ویو ا. ت از خواب بیدار شدم دیدم جین داره اماده میشه
ا. ت: کجا؟
جین: سرکار دیگه
ا. ت: اوف نمیشه نری
جین: عشقم خودت میدونی رئیسم خیلی سر سخته
ا. ت: ددییی (لوس)
جین:نمیرم
ا. ت: اخ جوننن
جین:*رفت ا. ت رو بغل کرد*
ا. ت: عاشقتم ددی
جین: منم عاشقتم
ا. ت: من برم صبحانه اماده کنم
جین: باشه عشقم
ویوا. ت
بلند شدم رفتم اشپزخونه داشتم پنکیک درست میمردم که دست محکمی درو کمرن حس کردم
جین:*زیر گوش ا. ت با لحن سکسی گفت*
جین: نظرت چیه بعد صبحانه خوش بگذرونیم (اره دیگه همونی که خودتون میدونین)
ا. ت: اوم ببین چه پنکیکی شده به به
جین: بحثو عوض نکن بیبی
ا. ت: یه تیکه پنکیک گذاشت تو دهن جین
جین: اوم ای ا
ا. ت:* میخنده*
ا. ت *میره سفره رو میچینه *
ا. ت: بیا غذا اماده است بشین صبحانه بخور
جین ساکت یشه و صبحانه اش رو میخوره
ا. ت: میشنه صبحانه رو میخوره
ویو ا. ت
وقتی صبحانه تموم شد رفتم داشتم ظرف میشستم که دست خیلی محکمی درم حس کردم
ویو جین
تو صبحانه تو ذهنم داشتم فک میکردم ا. ت رو ادب کنم برا همین وقتی ا. ت داشت ظرف میشست از پشت محکم بغلش کردم
جین: بیبی
ا. ت: هااا
جین: ا. ت رو میچرخونه بعد لباشو میبوسه
ا. ت هم از لج همکاری نمیکنه
جین هم ا. ت رو محکم بغل میکنه میبره تو اتاق و....
بقیه رو تو کامنت ها مینویسم
ببخشید بد شد
- ۵۶.۲k
- ۲۹ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط