part²²
part²²
teahkook
ویو تهیونگ
با حس فشار توی پایین تنم از خواب بیدار شدم....من تو بغل....کوک...بودم خیلی
تعجب کردم...حدود پنج دقیقه بود
سعی میکردم از بغلش در بیام
مجبور بودم بیدارش کنم
تهیونگ: کوک
کوک:...
تهیونگ:کوکی
کوک:...
تهیونگ:کوک((داد))
کوک:چیشده کی مرده
تهیونگ:...
کوک:چیشد؟
تهیونگ:میشه...دستات رو از کمرم برداری
کوک:جان
تهیونگ:دارم خفه میشم
کوک:نوچ بیار بخواب بیبی
تهیونگ:هان((داد))
کوک:چته بگیر بخواب ساعت ۶صبح
تهیونگ:بزار برم
کوک:شییی گفتم نه
تهیونگ:آخه....
کوک:چی گفتم ؟
تهیونگ:با..شه
ساعت ۱۲ صبح*
شوگا: پدرسگ کجایی
جین: دودقیقه خفه شو
شوگا: نمیشه پدرسگ....
جین:چیشده
شوگا:بیا اینجا
جین:چی...
ویو کوک
با صدای داد از خواب بیدار شدم
دیدم شوگا جین دارن داد میزنن
وایییی نه منو تهیونگ رو دیدن
کوک: دو دقیقه دهنتون رو ببندید
شوگا: نمیشه
جین: کوک داداش این کیه چرا تو بغله تو
یعنی منو به این ورلد واید هندسامی به این فروختی
شوگا : من چی منی که پایه خوابم چی
کوک:برو گمشو بابا
جین:شوگا اینا نارنگی دارن
شوگا:چی قربونتون برم من ((به نارنگی میگه))
تهیونگ:خمیازه هاهاها
....
teahkook
ویو تهیونگ
با حس فشار توی پایین تنم از خواب بیدار شدم....من تو بغل....کوک...بودم خیلی
تعجب کردم...حدود پنج دقیقه بود
سعی میکردم از بغلش در بیام
مجبور بودم بیدارش کنم
تهیونگ: کوک
کوک:...
تهیونگ:کوکی
کوک:...
تهیونگ:کوک((داد))
کوک:چیشده کی مرده
تهیونگ:...
کوک:چیشد؟
تهیونگ:میشه...دستات رو از کمرم برداری
کوک:جان
تهیونگ:دارم خفه میشم
کوک:نوچ بیار بخواب بیبی
تهیونگ:هان((داد))
کوک:چته بگیر بخواب ساعت ۶صبح
تهیونگ:بزار برم
کوک:شییی گفتم نه
تهیونگ:آخه....
کوک:چی گفتم ؟
تهیونگ:با..شه
ساعت ۱۲ صبح*
شوگا: پدرسگ کجایی
جین: دودقیقه خفه شو
شوگا: نمیشه پدرسگ....
جین:چیشده
شوگا:بیا اینجا
جین:چی...
ویو کوک
با صدای داد از خواب بیدار شدم
دیدم شوگا جین دارن داد میزنن
وایییی نه منو تهیونگ رو دیدن
کوک: دو دقیقه دهنتون رو ببندید
شوگا: نمیشه
جین: کوک داداش این کیه چرا تو بغله تو
یعنی منو به این ورلد واید هندسامی به این فروختی
شوگا : من چی منی که پایه خوابم چی
کوک:برو گمشو بابا
جین:شوگا اینا نارنگی دارن
شوگا:چی قربونتون برم من ((به نارنگی میگه))
تهیونگ:خمیازه هاهاها
....
۹.۰k
۱۰ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.