در میان شاخه هایت باد میخواهم چه کار

در میان شاخه هایت باد ،میخواهم چه کار؟
در کمند دام تو صیاد میخواهم چه کار؟

بیستون را میشکافد دستهای سرنوشت
من که شیرین توام، فرهاد می خواهم چه کار؟

در نگاهم آتش عشق تو جولان می دهد
از سکوت چشم تو فریاد میخواهم چه کار؟

این اسارت در کنارت آخرِ آزادی است
بالهایی از قفس آزاد میخواهم چه کار؟

میشمارم روزهای آبی عشق تو را
حاصلش آغوش تو، تعداد میخواهم چه کار؟

هر دقیقه با تو بودن برکت عمر من است
از خدا هفتاد یا هشتاد میخواهم چکار؟

#فاطمه_حبیبی
دیدگاه ها (۳)

دل ما را نه شبِ تار به این روز انداخت نه پریشانیِ دلدار به ا...

خنده‌ات ساخت و ساز، اخم تو ویرانی‌هاگیسوانت گرهِ کورِ پریشان...

بی شرف! اینهمه زیبا شدنت کافی نیست ؟در دل هرغزلی جا شدنت کاف...

دیگر نه جوانم که جوانی کنم ای دوستیا قصه از آن "افتد و دانی"...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط