بی شرف اینهمه زیبا شدنت کافی نیست

بی شرف! اینهمه زیبا شدنت کافی نیست ؟
در دل هرغزلی جا شدنت کافی نیست ؟

آینه آینه تالار ِ فریبایی ِ توست
هر طرف محو ِ تماشا شدنت کافی نیست ؟

اینهمه سیب نچین حضرت ِ خاتون ِ شگفت !
نقش ِ تکراری ِ حوا شدنت کافی نیست ؟

هر که یک بار تو را دیده شده مجنونت
رحم کن بانو ! لیلا شدنت کافی نیست ؟

گفته  بودند  پرینـاز ،  نگفتند  اینقدر
مایه ی ِ رشک ِ پری ها شدنت کافی نیست ؟

لعنتی ! ماه نشو ، این همه شب قصه نگو
شهرزاد ِ شب ِ یلدا شدنت کافی نیست ؟

ملکه! این همه سرباز ِ عسل ریز بس است
شهد ِ کندوی ِ غزلها شدنت کافی نیست ؟

آی پروانه ترین  پیـرهن  ابریشـم ِ رقص !
دشت تا دشت شکوفا شدنت کافی نیست ؟

موشرابی ِ لب انگوری ِ چشم الکل ِ مست !
پیک ِ هر بی سر و بی پا شدنت کافی نیست ؟

دست بردار از این دلبری ات  یعنی چه
هر طرف ورد ِ زبانها شدنت کافی نیست ؟

من که هر ثانیه ای بی تو برایم قرنی ست
در دلی تنگ چنین جا شدنت کافی نیست ؟

خسته ام می روم از بندر، توفانی کاش
مرد ِ آواره ی ِ دریا شدنت کافی نیست ؟

#شهراد_میدری
دیدگاه ها (۱)

در میان شاخه هایت باد ،میخواهم چه کار؟در کمند دام تو صیاد می...

دل ما را نه شبِ تار به این روز انداخت نه پریشانیِ دلدار به ا...

دیگر نه جوانم که جوانی کنم ای دوستیا قصه از آن "افتد و دانی"...

همیشه گریه های زیر باران ماجرا داردکه یک سر در پشیمانی، سری ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط