دلم را چون اناری کاش یک شب دانه می کردم

دلم را چون اناری کاش یک شب دانه می کردم
به دریا می زدم در باد و آتش خانه می کردم

چه می شد آه ای موسای من، من هم شبان بودم
تمام روز و شب زلف خدا را شانه می کردم

نه از ترس خدا، از ترس این مردم به محرابم
اگر می شد همه محراب را میخانه می کردم

اگر می شد به افسانه شبی رنگ حقیقت زد
حقیقت را اگر می شد شبی افسانه می کردم

چه مستی ها که هر شب در سر شوریده می افتاد
چه بازی ها که هر شب با دل دیوانه می کردم

یقین دارم سرانجام من از این خوبتر می شد
اگر از مرگ هم چون زندگی پروا نمی کردم

سرم را مثل سیبی سرخ صبحی چیده بودم کاش
دلم را چون اناری کاش یک شب دانه می کردم

علیرضا قزوه🌱
دیدگاه ها (۰)

یکی درد و یکی درمان پسنددیک وصل و یکی هجران پسنددمن از درمان...

گر تو گرفتارم کنی من با گرفتاری خوشمداروی دردم گر تویی در او...

تنهاترین بهانه ی دنیای من توییدر رو بروی آینه زیبای من توییو...

🌺🌺🌺دریای شور انگیز چشمانت چه زیباستآنجا که باید دل به دریا ز...

آیدل من ( در خواستی )پارت ۲۳شوگا: آره .. شماها دنبال چی هستی...

ندیمه عمارت

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط