پارت زندگی جونگمه
پارت ۳۱ زندگی جونگمه
جونگمه:شانس منو ببین😫
کوک:اشکال نداره اولین کسیه که فهمید😉
جونگمه:وهمینیکنفرتاآخرعمرمیدونهوبهکسینمیگه😶
کوک:چرا!یعنی به کسی نگیم قرار میزاریم؟
جونگمه:نهههههههه!
کوک:چرا خب
جونگمه:چون مطمئنم از طرفدارات خیلی کم میشه
کوک:خب کم بشه
جونگمه:دیدی گفتم خلی🤦♀️
کوک:خل نیستم فقط میخوام به بقیه هم بگم با یه فرشته قرار میزارم
جونگمه:بقیه میگن یه بانی (خرگوش کیوت)چجوری بایه دختر قرار میزاره
کوک:شاید یه خرگوش میتونه با یه فرشته قرار بزاره
جونگمه:خب دیگه مزه نریز،شما چجوریتصادف کردید؟
کوک:چند ساعت نیومدی خونه خواستم بیام دنبالت اومدم بیرون دیدم آقا (منیجرش)وایستاده منتظر منه
بهش گفتم خودم ماشین رو میرونم بعد از جلو یه کامیون اومد با سرعت زد بهمون
جونگمه:کامیون!
کوک:آره کامیون
جونگمه:پلاک داشت؟
کوک:نه
جونگمه:همون کامیونی که میخواست بزنه بهت ولی من هولت دادم پلاک نداشت!
کوک:یعنی....
جونگمه:یه کاسه ای زیر نیم کاسه هست اون کاسه رو پیدا میکنم
جونگمه پاشد رفت
کوک:کجا میری.جونگمه شی!جونگمه شی!
جونگمه رفت اداره آگاهی همه چیرو گفت
برگشت خونه به کوک زنگ زد
کوک:الو
جونگمه:سلام کوک
کوک:یهو کجا رفتی؟
جونگمه: واسه اینکه سوال پیچم کنی زنگ نزدم ،زنگ زدم بگم چیزی خواستی بهم بگو
کوک:باشه
جونگمه گوشی رو قطع کرد و رفت افتاد رو تخت
کوک هم رفت دراز کشید
جونگمه خواب بود یکی با لباسای سیاه و یه چاقو اومد بالا سرش و گفت:اگه تو نبودی اون الان مرده بود و چاقو رو برد بالا میخواست بزنه پهلو جونگمه
جونگمه:شانس منو ببین😫
کوک:اشکال نداره اولین کسیه که فهمید😉
جونگمه:وهمینیکنفرتاآخرعمرمیدونهوبهکسینمیگه😶
کوک:چرا!یعنی به کسی نگیم قرار میزاریم؟
جونگمه:نهههههههه!
کوک:چرا خب
جونگمه:چون مطمئنم از طرفدارات خیلی کم میشه
کوک:خب کم بشه
جونگمه:دیدی گفتم خلی🤦♀️
کوک:خل نیستم فقط میخوام به بقیه هم بگم با یه فرشته قرار میزارم
جونگمه:بقیه میگن یه بانی (خرگوش کیوت)چجوری بایه دختر قرار میزاره
کوک:شاید یه خرگوش میتونه با یه فرشته قرار بزاره
جونگمه:خب دیگه مزه نریز،شما چجوریتصادف کردید؟
کوک:چند ساعت نیومدی خونه خواستم بیام دنبالت اومدم بیرون دیدم آقا (منیجرش)وایستاده منتظر منه
بهش گفتم خودم ماشین رو میرونم بعد از جلو یه کامیون اومد با سرعت زد بهمون
جونگمه:کامیون!
کوک:آره کامیون
جونگمه:پلاک داشت؟
کوک:نه
جونگمه:همون کامیونی که میخواست بزنه بهت ولی من هولت دادم پلاک نداشت!
کوک:یعنی....
جونگمه:یه کاسه ای زیر نیم کاسه هست اون کاسه رو پیدا میکنم
جونگمه پاشد رفت
کوک:کجا میری.جونگمه شی!جونگمه شی!
جونگمه رفت اداره آگاهی همه چیرو گفت
برگشت خونه به کوک زنگ زد
کوک:الو
جونگمه:سلام کوک
کوک:یهو کجا رفتی؟
جونگمه: واسه اینکه سوال پیچم کنی زنگ نزدم ،زنگ زدم بگم چیزی خواستی بهم بگو
کوک:باشه
جونگمه گوشی رو قطع کرد و رفت افتاد رو تخت
کوک هم رفت دراز کشید
جونگمه خواب بود یکی با لباسای سیاه و یه چاقو اومد بالا سرش و گفت:اگه تو نبودی اون الان مرده بود و چاقو رو برد بالا میخواست بزنه پهلو جونگمه
- ۷.۱k
- ۱۲ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط