منو ببخش..
ادامه پارت 2..
#درخواستی
.....
" الو.. میخواستم بگم..کاری که خواستین رو انجام دادم.
صدای نسبتا خش داری از پشت تلفن به گوش رسید.
÷ ممنونم ..
تو بهترین کار رو برای جونگوون انجام دادی.
حالا اون میتونه در کنار گروهش باشه..
................
[ بازگشت به زمان حال..]
- من..من..
اشک های پسر شدت گرفت.
حالا اون پسر پسر بچه چهار ساله ای که دست های مادرش رو رها کرده بود اشک می ریخت.
دلتنگ دختر بود..
دلتنگ لبخندش ..
دلتنگ صداش..
دلتنگ محبتش..
زانو هاش سست شد و خودش رو روی زمین رها کرد.
- منو ببخش ایری..منو ببخش...
The end.
#درخواستی
#چن_پارتی
#انهایپن
#جونگوون
#سناریو
#درخواستی
.....
" الو.. میخواستم بگم..کاری که خواستین رو انجام دادم.
صدای نسبتا خش داری از پشت تلفن به گوش رسید.
÷ ممنونم ..
تو بهترین کار رو برای جونگوون انجام دادی.
حالا اون میتونه در کنار گروهش باشه..
................
[ بازگشت به زمان حال..]
- من..من..
اشک های پسر شدت گرفت.
حالا اون پسر پسر بچه چهار ساله ای که دست های مادرش رو رها کرده بود اشک می ریخت.
دلتنگ دختر بود..
دلتنگ لبخندش ..
دلتنگ صداش..
دلتنگ محبتش..
زانو هاش سست شد و خودش رو روی زمین رها کرد.
- منو ببخش ایری..منو ببخش...
The end.
#درخواستی
#چن_پارتی
#انهایپن
#جونگوون
#سناریو
- ۵.۷k
- ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط