پسر آدمیزاد

پسرِ آدمیزاد
پارت.۲
[عمارت ا.ت]
ویو ا.ت
چند روزی بود خون نخورده بودم...چرا؟..چون کار های من تمومی ندارن....
آجوما. بانو...ارباب جانگ اومدن...
ا.ت. بگو بیاد داخل...
آجوما. چشم بانو
طولی نگذشت که جونگهی وارد اتاق کارم شد...یه پسر رو دوشش بود...
ا.ت. چی آوردی؟
جونگهی. یه آدمیزاد...
ا.ت. اووو برای چی؟
جونگهی. خونش خوشمزس...کسی هم جز من خونش رو نخورده...
ا.ت. اومم..خوبه..میدیش من؟
جونگهی. برای تو آوردم..ماله خودت..
ا.ت. ممنون
جونگهی. میزارم تو اتاق خوابت...
ا.ت. باشه ممنون..
جونگهی. خواهش میکنم...من دیگه میرم..
ا.ت. باش..خدافظ داداشی...
ساعتی بعد...
وارد اتاق خوابم شدم..بیدار بود...ترسیده،وحشت زده و...
ا.ت. اوممم..بیدار شدی(پوزخند)
کوک. تو کی هستی؟
ا.ت. ا.تم..جانگ ا.ت..و شما؟
کوک. جونگ کوک..جئون جونگ کوک...
ا.ت. خوبه
کوک. من کجام؟..بزار برم..
ا.ت. نه نه تو اینجا میمونی...
کوک. چی...
کشوندمش سمت آینه..من توش معلوم نمیشدم ولی اون میتونست خودش رو ببینه..
کوک. تو..تو
ا.ت. من یه خون آشامم
کوک. چی؟؟؟
ا.ت. و تو هم غذای منی...اون دوتا سوراخ رو گردنت رو میبینی جای نیش برادرمه...ولی خب اینا قراره بیشتر بشه...
چسبوندمش به دیوار...و دندون هام رو وارد پوست نازک گردنش کردم...که دادش رفت هوا...
کوک. آخخخخخخ...آیییییییی....
ویو آجوما..
صدای داد از طبقه بالا میومد...حتما کارِ بانوعه..بیچاره پسره...
ویو جونگ کوک..
اون دفعه که برادرش خونم رو میخورد زیاد درد نداشت..ولی الان سوزش خیلی بدی داره...
ویو ا.ت
میدونستم که همینطور خونش رو بخورم امکان داره بیوفته..پس بردمش سمت تخت و درازش کردم...خودم هم محکم مک میزدم..لعنتی داداشم راست میگفت...خونش خیلی خوشمزس...
دیگه داشت از حال میرفت..رنگش برگشته بود..بی حال شده بود..و توانی نداشت...پس ول کردم...
کوک. آهههه..آخخخ..
ا.ت. بخواب...
اصلا نیازی به جادو نبود...خودش بیهوش شد...
پتو رو روش کشیدم..و از اتاق خارج شدم....

شرایط پارت بعد..
لایک:۱۰
کامنت:۸(جز خودم)
دیدگاه ها (۹)

پسرِ آدمیزادپارت.۳ویو ا.تاز اتاق خارج شدم...آجوما رو صدا زدم...

پسرِ آدمیزادپارت.۴ویو کوکوقتی غذا رو خورد...صورتش مچاله شد و...

پسرِ آدمیزادپارت.۱ویو نویسنده..جونگهی پادشاه خون آشام ها...ب...

تریزر فیک جدید این فیک خیلی باحاله..معرفی شخصیت هاجانگ ا.تنو...

WISH MEET YOUPART 15ویو ا/ت. بعد از اینکه ون مرد نجاتم داد س...

پسرِآدمیزاد ۲ پارت. ۱ویو نویسندهوارد قصر شد..اعصابش به خاطر ...

"سرنوشت "p,36...۱۰ مین بعد ....ا/ت : بریم تو ؟ سرده....کوک :...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط