دختر مافیا پارت ۵
چطوری من یک ماه نبودم؟
من حتی نفهمیدم!
اکیرا:هی خوبی؟تو هپروتی
_ن..ه...خو...بم
اکیرا:خب گلوله در اومده ولی باید زخم هاتو درمان کنم و یه سرم میزنم که بخوابی
_با...شه
بعد از کلی درد بخاطر پانسمان کردن من بلخره تونستم بخوابم
______________________________
بعد از ۴ ساعت خواب کامل و راحت
بلخره بیدار شدم!
و در کنار خودم میا رو دیدم!
خیلی خوشحال شدم
_میا،میا
خواب بود
میا:ها چیشده؟وای بیدار شدی!خوبی؟حالت خوبه؟
_اره خوبم خیلی خوبم به لطف اکیرا سان و خیلی خوشحالم که میبینمت
میا:وای منم خیلی خوبی داشتن نامزد دکتر هم همینه دیگه
زدم به بازوش
_هی
میا:ولی توی این یک ماهی که نبودی خیلی چیزا تغییر کرده!
_مثلا چیا؟و پدرم چطوره؟مطمئنم اصلا نگران من نبوده
میا:پدرت،در واقعه خب چطوری بگم
نگران شدم
_چیشده؟اتفاقی افتاده؟مریضی بدی گرفته؟اخراج شده؟
میا:متاسفم،مرده!
چی امکان نداره اصلا آخه چرا؟
درسته اون منو دوست نداشت ولی نمیشه کاریش کرد اون اون پدرم بود ولی آخه چطوری؟
میا:وای ببخشید نباید بهت اینجوری می گفتم
خیسی رو صورتم احساس کردم،داشتم گریه می کردم!
_چطوری؟
میل:توی یه ماموریت بهش شلیک شد اکیرا هر کاری کرد ولی نشد در واقعه اکیرا گفت بخاطر گلوله نبوده!
_پس بخاطر چی مرد
میا:اکیرا گفت اون سرطان داشته!که از تو پنهون کرده بوده
و دیگه کاملا داشتم گریه می کردم به هق هق افتاده بودم
به میا گفتم بره بیرون تا بتونم خودم رو خالی کنم
---------------------------------------------------------------------------------------
کنچیوا
اگه کم بود ببخشید بازم
اومیدوارم خوشتون اومده باشه
جانه🩷
من حتی نفهمیدم!
اکیرا:هی خوبی؟تو هپروتی
_ن..ه...خو...بم
اکیرا:خب گلوله در اومده ولی باید زخم هاتو درمان کنم و یه سرم میزنم که بخوابی
_با...شه
بعد از کلی درد بخاطر پانسمان کردن من بلخره تونستم بخوابم
______________________________
بعد از ۴ ساعت خواب کامل و راحت
بلخره بیدار شدم!
و در کنار خودم میا رو دیدم!
خیلی خوشحال شدم
_میا،میا
خواب بود
میا:ها چیشده؟وای بیدار شدی!خوبی؟حالت خوبه؟
_اره خوبم خیلی خوبم به لطف اکیرا سان و خیلی خوشحالم که میبینمت
میا:وای منم خیلی خوبی داشتن نامزد دکتر هم همینه دیگه
زدم به بازوش
_هی
میا:ولی توی این یک ماهی که نبودی خیلی چیزا تغییر کرده!
_مثلا چیا؟و پدرم چطوره؟مطمئنم اصلا نگران من نبوده
میا:پدرت،در واقعه خب چطوری بگم
نگران شدم
_چیشده؟اتفاقی افتاده؟مریضی بدی گرفته؟اخراج شده؟
میا:متاسفم،مرده!
چی امکان نداره اصلا آخه چرا؟
درسته اون منو دوست نداشت ولی نمیشه کاریش کرد اون اون پدرم بود ولی آخه چطوری؟
میا:وای ببخشید نباید بهت اینجوری می گفتم
خیسی رو صورتم احساس کردم،داشتم گریه می کردم!
_چطوری؟
میل:توی یه ماموریت بهش شلیک شد اکیرا هر کاری کرد ولی نشد در واقعه اکیرا گفت بخاطر گلوله نبوده!
_پس بخاطر چی مرد
میا:اکیرا گفت اون سرطان داشته!که از تو پنهون کرده بوده
و دیگه کاملا داشتم گریه می کردم به هق هق افتاده بودم
به میا گفتم بره بیرون تا بتونم خودم رو خالی کنم
---------------------------------------------------------------------------------------
کنچیوا
اگه کم بود ببخشید بازم
اومیدوارم خوشتون اومده باشه
جانه🩷
۲.۹k
۲۳ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.