دختر مافیا پارت ۶

چند روزی گذشته.
و من تونستم ناراحتیم رو کاهش بدم
رئیس چند روز به من مرخصی داد
و امروز باید برگردم سر کارم و چیزایی که توی نبود من تغيير کرده رو قرار میا به من بگه
خب حرف اضافی بسه باید برم سر کار!
موهامو بافتم و یه دامن بلند مشکی به همراه یه کت مشکی پوشدم
من تنها کسی هستم که بجز بادیگارد ها توی برج با کت و شلوار یا دامن می چرخم!
میا همیشه شومیز می پوشه یا تیشرت یا هودی
زانتوس هم که همیشه خدا تیشرت می پوشه
اکیرا هم لباس دکتریش رو
بقیه هم همینطور
وای بازم حرف اضافی زدم!
سوار موتورم شدم و خب بهتره اتفاقات توی راه رو توضیح ندم چون بازم حرف اضافه محسوب میشه!
رسیدم
از بادیگارد های در جلو گذشتم و به طرف آسانسور رفتن که یکی جلوم رو گرفت!
بریستال بود!
_سلام بریستال،حالت چطوره؟
بریستال:سلام عشق من،دلم برات تنگ شده بود
قشنگ معلومه که داره کنایه میزنه!
_چی می خوای؟
بریستال:اها می خواستم بگم که همونطور که میدونی من درجه ام از تو بالا تره پس می خواستم ازت بپرسم کجا بودی؟و چرا نیومدی؟
خنده داره
_واقعا باید جواب بدم؟
بریستال:خب خب اره دیگه
یجوری بدنش رو تکون میده که انکار مجلس رقصه!
_ببخشیدا ولی من وقتم رو سر توضیح دادن به تو هدر نمیدم و رفتم
اره!
خوب حالشو گرفتم!
------‐-----------------------‐‐-------------------------------------------------------
ببخشید کم شد

و توضیحات بریستال رو بعدا میزارم چون مهم نیست.