امتحان زندگی

《 امتحان زندگی 》
فصل 2) p⁷³

تهیونگ : دستیارم حتما بهتون گفته که چرا اينجایین پس چرا ایمیل های سوددهی بیمارستان رو برام‌ نفرستادین
اون مرد مسن که سعی در آروم کردن عصبانیت داشت از بین دندون هاش غرید
آقا/بک : من سال ها برای این بیمارستان زحمت نکشیدم کا بچه سوسولی مثل تو بیاد و جای منو بگیره
تهیونگ پوزخندی به حرف اون مرد زد و
تهیونگ : پس که اینطور کسی مجبورت نکرده همین الان میتونی استفا بدی البته که فرقی هم نمیکنی چون تو اخراجی....
جمله تهیونگ به اتمام نرسیده بود که اون مرد مسن با عصبانیت از‌‌ روی مبل بلند شد و با داد گفت
آقا/بک : خیلی به خودت می ناز تو حتا پسر واقعی هونگ دایون نیستی تو نمیتونی منو اخراج کنی
تهیونگ چینی بین آبرو هایش نشست و اخم غلیظی کرد و تکیه اش رو از مبل گرفت و کمی به جلو خم شد و انگشتاش توی هم گره زد
تهیونگ : اگه مشکلی با ریاست من داری میتونی به پدرم بگی الان گمشو بیرون از بیمارستان
اون مرد مسن از اتاق خارج شد و در و تهیونگ دوباره به صندلی تکیه داد و نفس عميقي کشید
...............

ا،ت : خانم‌ هان میتونی پاند پامو باز کنی فکر کنم دیگه خوب شده
خ/هان : البته
خانم های به سمته ا،ت که روی مبل سالن نشست بود رفت و باند پاش رو باز کرد
خ/هان : آره کاملا خوب شده میتونی روش راه بری
ا،ت : آره میتونم
ا،ت دستش رو روی دسته مبل گذاشت و بلند شد ساف این و چند قدمی راه رفت با صدای در خانم هان به سمته در رفت و بازش کردن
و دوباره به سالن اومد و روبه ا،ت کرد
خ/هان : خانم یکی اومده میخواد شمارو ببینه
ا،ت کمی از حرف خانم هان تعجب کرد چون کسی نمی‌دونست اون اینجاست پس کی می‌خواست اون ببینه
ا،ت : نگفت کیه یا اسمش چیه......
با صدای آشنایی که به گوشش خورد حرفش قطع شد و به فردی که الان توی سالن روبه روش ایستاد بود نگاه کرد
با دیدنش تک تک خاطرات تلخش از جلوی چشمانش رد شدن
کی جون به سمته اومد و دستاش رو باز کرد
کی جون : نمیخواهی برادرت رو بغل کنی
ا،ت قدمی به عقب‌ برداشت تا ازش فاصله بگیره ترسه بدی بهش دست داده بود
ا،ت : ت..تو اینجا..چیکار میکنی چطوری پیدام کردی.........



یه علت اینکه بعضیا درک این داستان براشون خیلی سخته و زیادی هیت میدن فعالیت من به طعبیق میوفته و خبری از پارت بعدی نیست
و البته اینم بگم که لايک و کامنتهای شما توی گذاشت پارت بعدی تعسیر زیادی میتونه داشته باشه
پس تا پارت بعدی بدرود
دیدگاه ها (۴۷)

《 امتحان زندگی 》فصل 2 ) p⁷⁴ا،ت : ت..تو اینجا..چیکار میکنی چط...

《 امتحان زندگی 》فصل 2 ) p⁷²تهیونگ : صبح بخیر ا،ت : انگار نتو...

《 امتحان زندگی 》فصل 2 ) p⁷¹تهیونگ : خیلی متاسفم ولی زندگی اد...

باورم نمیشه قشنگام...هنوز یه هفته نشده....هفتادتایی شدنمون م...

love Between the Tides³⁰چند دقیقه بعد تهیونگ به سرعت رفتم سم...

شوهر دو روزه. پارت۵۵

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط