part 9
part 9
دنیای موازی
ا/ت : بچه ها میشه چند لحظه تنهام بزارید
جین : اره چرا که نه اینجوری میتونی بفهمی با خودت چند چندی بچه بریم پایین (با لبخند)
ا/ت: مرسی که ها هوا مو دارید
کوک : قابلی نداره ( بعد چشمک زد)
بچه ها رفتن پایین بلند شدم شروع کردم راه رفتن و با خودم حرف زدن نگاه کن ا/ت تو فیلم زامبی زیاد دیدی میدونی باید چکار کنی یکم ترسیدی که این طبیعی بعدشم تو تیر کمون داری بلدی چجوری ازش استفاده کنی
داشتم همین جوری با خودم حرف میزدم
ویو کوکی
رفتیم پایین شروع کردیم به گره زدن ملافه ها همه هیونگام سرشون بند بود ولی ذهنشون جای دیگه نگران ا/ت بودم بالاخره دختر بود از ما ظعیف تره خیلی نگران بودم تصمیم گرفتم برم بالا رفتم بالا صدای حرف زدنش میومد داشت خودشو قانع میکرد که نترسه و اگه هم بترسه طبیعی از کیوتیش یک لبخند اومد روی لبم
ویو ا/ت
همین جوری داشتم با خودم کلنجار میرفتم
کوکی : بهتری
با صدایی کوکی برگشتم
ا/ت: اره بهترم تو سرت خوب شد اصلا یادم رفت برات یخ بزارم
کوکی : اره نگران نباش میای پایین
ا/ت : اوهوم بریم
با کوکی رفتیم پایین همه مشغول بودن
ا/ت : کاری هست منم بکنم
با صدایی من همشون برگشتن طرفم
جیهوپ : بهتری
ا/ت: اره امید جونم
جیمین : چرا چیهوپ امید پس من چی ( اخم کیوت )
با خنده رفتم پیش نشستم
ا/ت: توهم موچی کیوتم خوبه
جیمین : اره ☺
موهاشو بهم ریختم
کوکی : پس من چی( با شکایت )
ا/ت : تو چی 🤔
کوکی : جیهوپ که امیدته جیمین موچی کویتت من چی
خدایان چه گیری افتادیم
ا/ت: توهم بانی عضولییم ، تهیونگ خرس عسلیم ، یونگی شوگولی خودم، نامجون و جین هم مامان بابا م خوبه
همه زدن زیر خنده جیمین یک ملافه بهم داد
جیمین : بیا باهم گرش بزنیم
دیگه نزدیکای ۱۲ بود که تموم شد
جین : بچه بیاین به خوابیم ساعت ۳ باید بلند شیم
همه باهم گفتیم باشه
رفتم یک گوشه به دیوار تکیه یهو دادم چشمامو بسته با احساس چیزی روی یکدفعه چشمامو باز کرد جیمین سرشو گذاشته بود روی پام تهیونگم اومد اون ور پام سرشو گذاشت
یونگی اومد کنارجیمین خوابید کوکی هم اومد کنارم نشست سرشو گذاشت روی شونم جیهوپ اومد
ا/ت : به خدا دیگه جا نیست ( با خنده )
جیهوپ : چرا شما اینجوری خوابیدین ا/ت اذیت میشه
جیمین : با صدایی بمش که به خاطر خواب آلودگی بود گفت
جیمین : اخه بهم آرامش میده
یک لبخند اومد روی لبم
ا/ ت : توهم بهم ارامش میدی جیمینا
جیمین: بلند شد بغلم کرد
جیمین : اگه تو نبودی با نمیتونستیم از اینجا فرار کنیم
دستم دور گردنش انداختم که یکلظه جا خوردم سر شونم خیس بود جیمین داشت گریه می کرد
دم گوشش گفتم
ا/ت : تو همونی نبودی که به من گفت ما همو داریم گریه نکن الا هم تو گریه نکن تو مارو داری
حمایت فراموش نشه بوس به کلتون
دنیای موازی
ا/ت : بچه ها میشه چند لحظه تنهام بزارید
جین : اره چرا که نه اینجوری میتونی بفهمی با خودت چند چندی بچه بریم پایین (با لبخند)
ا/ت: مرسی که ها هوا مو دارید
کوک : قابلی نداره ( بعد چشمک زد)
بچه ها رفتن پایین بلند شدم شروع کردم راه رفتن و با خودم حرف زدن نگاه کن ا/ت تو فیلم زامبی زیاد دیدی میدونی باید چکار کنی یکم ترسیدی که این طبیعی بعدشم تو تیر کمون داری بلدی چجوری ازش استفاده کنی
داشتم همین جوری با خودم حرف میزدم
ویو کوکی
رفتیم پایین شروع کردیم به گره زدن ملافه ها همه هیونگام سرشون بند بود ولی ذهنشون جای دیگه نگران ا/ت بودم بالاخره دختر بود از ما ظعیف تره خیلی نگران بودم تصمیم گرفتم برم بالا رفتم بالا صدای حرف زدنش میومد داشت خودشو قانع میکرد که نترسه و اگه هم بترسه طبیعی از کیوتیش یک لبخند اومد روی لبم
ویو ا/ت
همین جوری داشتم با خودم کلنجار میرفتم
کوکی : بهتری
با صدایی کوکی برگشتم
ا/ت: اره بهترم تو سرت خوب شد اصلا یادم رفت برات یخ بزارم
کوکی : اره نگران نباش میای پایین
ا/ت : اوهوم بریم
با کوکی رفتیم پایین همه مشغول بودن
ا/ت : کاری هست منم بکنم
با صدایی من همشون برگشتن طرفم
جیهوپ : بهتری
ا/ت: اره امید جونم
جیمین : چرا چیهوپ امید پس من چی ( اخم کیوت )
با خنده رفتم پیش نشستم
ا/ت: توهم موچی کیوتم خوبه
جیمین : اره ☺
موهاشو بهم ریختم
کوکی : پس من چی( با شکایت )
ا/ت : تو چی 🤔
کوکی : جیهوپ که امیدته جیمین موچی کویتت من چی
خدایان چه گیری افتادیم
ا/ت: توهم بانی عضولییم ، تهیونگ خرس عسلیم ، یونگی شوگولی خودم، نامجون و جین هم مامان بابا م خوبه
همه زدن زیر خنده جیمین یک ملافه بهم داد
جیمین : بیا باهم گرش بزنیم
دیگه نزدیکای ۱۲ بود که تموم شد
جین : بچه بیاین به خوابیم ساعت ۳ باید بلند شیم
همه باهم گفتیم باشه
رفتم یک گوشه به دیوار تکیه یهو دادم چشمامو بسته با احساس چیزی روی یکدفعه چشمامو باز کرد جیمین سرشو گذاشته بود روی پام تهیونگم اومد اون ور پام سرشو گذاشت
یونگی اومد کنارجیمین خوابید کوکی هم اومد کنارم نشست سرشو گذاشت روی شونم جیهوپ اومد
ا/ت : به خدا دیگه جا نیست ( با خنده )
جیهوپ : چرا شما اینجوری خوابیدین ا/ت اذیت میشه
جیمین : با صدایی بمش که به خاطر خواب آلودگی بود گفت
جیمین : اخه بهم آرامش میده
یک لبخند اومد روی لبم
ا/ ت : توهم بهم ارامش میدی جیمینا
جیمین: بلند شد بغلم کرد
جیمین : اگه تو نبودی با نمیتونستیم از اینجا فرار کنیم
دستم دور گردنش انداختم که یکلظه جا خوردم سر شونم خیس بود جیمین داشت گریه می کرد
دم گوشش گفتم
ا/ت : تو همونی نبودی که به من گفت ما همو داریم گریه نکن الا هم تو گریه نکن تو مارو داری
حمایت فراموش نشه بوس به کلتون
۶.۵k
۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.