"عشق مافیایی من "
"عشق مافیایی من "
#p51
خدمتکار جدیدی تو عمارت مین یونگی شروع کرده به خدمت که به دست ناپدریش به مین فروخته شده
ازت میخوام برای کیم ات پاپوش درست کنی که دوباره به عمارت پدریش برگشته بشع
موشکافانه پرسیدم ازش:که چی بشه
_که ما نقشمونو عملی کنیم
دوباره با همون لحن کنجکاویم گفتم :چه نقشه ای
سرد و مصمم جواب داد:اینا یه به تو ربطی نداره
پشت چشمی بهش نازک کردم
گستاخانه پرسیدم
&اونوقت چی به من میرسه؟
_اونو دیگه من نمیدونم ....اما مطمئنم ناراضی از درگاه رئیس برنمی گردی
انگار سوالام پایان نداشت پس دوباره ازش سوالمو پرسیدم
&منظورت از ما تو جمله قبلیت تو و رئیستان بودی
با فکی که از حرص بهم قفل شده بود عصبی غرید :آره
با یاغی گری و صدایی که ماتحتش کمی عشوه بود گفتم:و اگه من پیشنهاد مسترو قبول نکنم
تک خنده ای کرد و با چشمای شیطون نگام کرد
_هنوز تصمیم قطعی رو نگرفتم شاید خونوادتو به عزات بنشونم یا برعکس تو رو به عزای خونوادت بنشونم...
انگشتشو به معنی فک کردن روی چند قرار داد
_به نظرت کدوم غم انگیز تره؟
آب گلومو با صدا قورتش دادم
#ادامه دارد
#p51
خدمتکار جدیدی تو عمارت مین یونگی شروع کرده به خدمت که به دست ناپدریش به مین فروخته شده
ازت میخوام برای کیم ات پاپوش درست کنی که دوباره به عمارت پدریش برگشته بشع
موشکافانه پرسیدم ازش:که چی بشه
_که ما نقشمونو عملی کنیم
دوباره با همون لحن کنجکاویم گفتم :چه نقشه ای
سرد و مصمم جواب داد:اینا یه به تو ربطی نداره
پشت چشمی بهش نازک کردم
گستاخانه پرسیدم
&اونوقت چی به من میرسه؟
_اونو دیگه من نمیدونم ....اما مطمئنم ناراضی از درگاه رئیس برنمی گردی
انگار سوالام پایان نداشت پس دوباره ازش سوالمو پرسیدم
&منظورت از ما تو جمله قبلیت تو و رئیستان بودی
با فکی که از حرص بهم قفل شده بود عصبی غرید :آره
با یاغی گری و صدایی که ماتحتش کمی عشوه بود گفتم:و اگه من پیشنهاد مسترو قبول نکنم
تک خنده ای کرد و با چشمای شیطون نگام کرد
_هنوز تصمیم قطعی رو نگرفتم شاید خونوادتو به عزات بنشونم یا برعکس تو رو به عزای خونوادت بنشونم...
انگشتشو به معنی فک کردن روی چند قرار داد
_به نظرت کدوم غم انگیز تره؟
آب گلومو با صدا قورتش دادم
#ادامه دارد
۴.۵k
۰۵ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.