عشق ویرانگر۲
پارت ۱۰
که دستم کشیده شد و چسبیدم به در
_چی گفتی
چیز خاصی نگفتم
داد زد_خاص ؟برا تو شاید خاص نباشه ولی برا من مهمه
منم شروع کردم به دادو بیداد
گفتم که چیزی نگفتم چرت و پرت گفتم ولم کن
_نه مثل اینکه نمفهمی ات حرف بزن
با شنیدن اسمم از دهنش یخ زدم رفتم تو شک البته با اون حرف نمی فهمید عجیب بود پوزخندی زد
_چی شد خانوم پارک تعجب کردین من فهمیدم اره فقط مخواستم با زبون خودت بگی واقعا فکر کردی دکترت برام تعریف نمیکنه که نتیجه چی شد
تعجب کردم این چی میگفت حالش خوبه من فقط با دکتررر...اخ ات همه چیز برای دکتر تعریف کردم یعنی محبورم میکرد خودمم برام عجیب بود ولی دکتر به بهونه های مختلف میگفت که باید براش توضیح بدم و منم ناچار براش توضیح میدادم خودمو جمع کردم و عصبی جواب دادم
که چی که چی میخوای برگردم ها؟الانم که میبینی اینجام فقط بخاطر سنا اینجام من دیگه اون ات نیستم من لیام لیا
لیا اخرو داد زدم و ادامه دادم
دیگه نمیخوام بشم اون ات تو سری خور اینو تو گوشت فرو کن اقای کیم تهیونگ من دیگه زنت نیستم من هیچی تو نیستم زن تو مرده من مامان سنام فقط به خاطر سنا از امشبم هر چند روز میبرمش پیش خودم فهمیدی اقای کیم تهیونگ ؟
منتظر جوابش نموندم و سنا رو بغل کردم و رفتم بیرون تو حیاط عمارت بودم
دختر گل مامان ناراحت شد ؟
سرشو تکون داد تو بغلم فشوردمش و روی موهای خوشگلش بوسه نرمی گذاشتم که صدای متوقفم کرد برگشتم سمت صدا که خوردم به تهیونگ تقریبا تو بغلش بودم خواستم بیام بیرون که منو محکم گرفت و به خودش فشوردم تقلا میکردم بیام بیرون ولی نمیشد هر دوتامون و بغل کرده بود سنا لبخندی زده بود چشه این بچه حرصی گفتم
ولم کن
_ات تو هنوز همه چیز یادت نیومده زود تصمیم نگیر
ولم کن هرچی هم که باشه تا همه خاطراتم کامل نشده نمیخوام ببینمت فعلا خاطراتم اینجوری نشون نمیدن که تو ذره ای به من احساس داشته باشی
_ات..
نزاشتم حرفش کامل بشه و سریع از بغلش اومدم بیرون اونم چون انتظار نداشت نتونست مقاومتی بکنه با خنده رو به سنا گفتم
بریم دخترم
٪بلیم
سنا برگشت سمت تهیونگ و دست تکون داد تهیونگ بهش لبخند زد تا خواستم قدم اول بردارم شونم گرفت
_باشه پس اگه اینجوریه نمیزارم سنا رو ببری
چی اقای محترم همونجوری که تو باباشی منم مامانشم منم حق دارم باهاش باشم
_فقط یه راه داره که تو این خونه بمونی و پیشش باشی اگر نه سنا متاسفانه نمیتونه باهات بیاد
....
که دستم کشیده شد و چسبیدم به در
_چی گفتی
چیز خاصی نگفتم
داد زد_خاص ؟برا تو شاید خاص نباشه ولی برا من مهمه
منم شروع کردم به دادو بیداد
گفتم که چیزی نگفتم چرت و پرت گفتم ولم کن
_نه مثل اینکه نمفهمی ات حرف بزن
با شنیدن اسمم از دهنش یخ زدم رفتم تو شک البته با اون حرف نمی فهمید عجیب بود پوزخندی زد
_چی شد خانوم پارک تعجب کردین من فهمیدم اره فقط مخواستم با زبون خودت بگی واقعا فکر کردی دکترت برام تعریف نمیکنه که نتیجه چی شد
تعجب کردم این چی میگفت حالش خوبه من فقط با دکتررر...اخ ات همه چیز برای دکتر تعریف کردم یعنی محبورم میکرد خودمم برام عجیب بود ولی دکتر به بهونه های مختلف میگفت که باید براش توضیح بدم و منم ناچار براش توضیح میدادم خودمو جمع کردم و عصبی جواب دادم
که چی که چی میخوای برگردم ها؟الانم که میبینی اینجام فقط بخاطر سنا اینجام من دیگه اون ات نیستم من لیام لیا
لیا اخرو داد زدم و ادامه دادم
دیگه نمیخوام بشم اون ات تو سری خور اینو تو گوشت فرو کن اقای کیم تهیونگ من دیگه زنت نیستم من هیچی تو نیستم زن تو مرده من مامان سنام فقط به خاطر سنا از امشبم هر چند روز میبرمش پیش خودم فهمیدی اقای کیم تهیونگ ؟
منتظر جوابش نموندم و سنا رو بغل کردم و رفتم بیرون تو حیاط عمارت بودم
دختر گل مامان ناراحت شد ؟
سرشو تکون داد تو بغلم فشوردمش و روی موهای خوشگلش بوسه نرمی گذاشتم که صدای متوقفم کرد برگشتم سمت صدا که خوردم به تهیونگ تقریبا تو بغلش بودم خواستم بیام بیرون که منو محکم گرفت و به خودش فشوردم تقلا میکردم بیام بیرون ولی نمیشد هر دوتامون و بغل کرده بود سنا لبخندی زده بود چشه این بچه حرصی گفتم
ولم کن
_ات تو هنوز همه چیز یادت نیومده زود تصمیم نگیر
ولم کن هرچی هم که باشه تا همه خاطراتم کامل نشده نمیخوام ببینمت فعلا خاطراتم اینجوری نشون نمیدن که تو ذره ای به من احساس داشته باشی
_ات..
نزاشتم حرفش کامل بشه و سریع از بغلش اومدم بیرون اونم چون انتظار نداشت نتونست مقاومتی بکنه با خنده رو به سنا گفتم
بریم دخترم
٪بلیم
سنا برگشت سمت تهیونگ و دست تکون داد تهیونگ بهش لبخند زد تا خواستم قدم اول بردارم شونم گرفت
_باشه پس اگه اینجوریه نمیزارم سنا رو ببری
چی اقای محترم همونجوری که تو باباشی منم مامانشم منم حق دارم باهاش باشم
_فقط یه راه داره که تو این خونه بمونی و پیشش باشی اگر نه سنا متاسفانه نمیتونه باهات بیاد
....
۴.۷k
۱۷ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.