Part

Part³⁵

_(لبخند)

مشغول کار تو اشپزخونه شدم ک هانا و کوک از پله اومدن پایین

از جونگ کوک متنفر بودم ولی......ولی وقتی دست هانا رو میگرفت..‌.ق...قلبم له میشد......له میشد....نمیدونم شاید من بی لیاقت بودم:)))

مرتیکه عوضی اون همه شکنجم کرد الانم نگا داره باهام چی کار میکنههههه

داشتم با ناراحتی نگاشون میکردم ک هانا گف

×دختره ی هرزه عوضی ب چی نگا میکنی کارتو کن(عصبی)

ی دفعه کوک بغلش کردو لبشو بوسیدو گفت

+عشقم اعصاب خودتو برا ی هرزه خورد نکن

رسما دیگع نابود شدم

کسی ک میگف عاشقمه و بدون من میمیرع چی شد؟؟هع میگف برام میمیره

خب راستم میگفت واقعا برام مرده!

خدا هر جفتتونو لعنت کنه

برگشتم سر کارمو بغضمو قورت دادم...

شرایط پارت بعد

⁷⁵like
⁷⁰coment
دیدگاه ها (۷۹)

Part³⁶بغضمو قورت دادم رفتم سر کارمبعد ۳۰ مین کارم تو اشپزخون...

.....

Part³⁴در با شتاب باز شدو هانا اومد داخل....ا..این اینجا چی ک...

Part³³رفتم پایینو دیدم هانا اومده(علامتش چی بود؟🗿)+تو اینجا ...

Roman ⁶

اما من عاشقتم!پارت ۹ ویو کوک از خواب بیدار شدم یه چیزی روم س...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط