Part³⁶
Part³⁶
بغضمو قورت دادم رفتم سر کارم
بعد ۳۰ مین کارم تو اشپزخونه تموم شد...
جونگ کوک با اون هانا نشسته بودن تو بغل هم فیلم میدیدن
مگ کوک نگف دوس دخترشو کشته؟؟؟هعععع حتما قبل از دختره ی هرزه بازم داشته خدا ازش نگذره
همینطوری تو دلم بهشون فش میدادم ک کوک گف
+هویییی احمق زودباش شامو حاضر کن(سرد)
_چ....چشم(بغض)
با کمک اجوما شامو درست کردیمو چیدم براشون روی میز
_شام حاضره بفرمایین(سرد)
+هومممم
×بریم ددی(عنتر گوه)
اومدن نشستن سر میزو من رفتم تو اشپزخونه
@دخترم ی لحظه بیا(اروم)
_جونم
@بیا برو بشین این غذا رو بخور(اروم)
_اجوما فدات بشم نمیخواد الان مغرور اقا میاد بت گیر میده گرسنم نیس
@عه حرف نباشه بخور ببینم
_باش(لبخند)
نشستم شامو خوردمو سفره ی اونارم جمع کردم رفتم تو اتاقم خوابیدم
پرش زمانی به صبح
ا/ت ویو
غرق خواب بودم ک ی سطل اب یخ خالی شد رومو مث جت از جام پریدم
_هیننننن چته دختره ی روانییییی
×باهام درست حرف بزن احمق هرزهههه تا الان خواب مرگ بودی اره
_به تو چع اخهههه خود ارباب بخواد بم چیز بگه میگه
×من از طرف ارباب اومدم اشغالللل
_خودتی روانی
ی دفعه موهامو گرفتو پرتم کرد رو زمینو داشت کتکم میزد
_و...ولم کنننن هرزه ی روانی
×دهنتو ببند
ک ی دفعه جونگ کوکو دیدم داشت از چارچوب در منو با اون نیشخند مسخرش نگا میکرد.........وقتی می دیدم داره ب این حال بدم میخنده بغضم گرفت:)))
ک هانا ی ضربه محکم زد ب سرمو بیهوش شدم
کوک ویو:
صدای داد هانا سر ا/ت رو میشنیدم و رفتم پایین داشتم ب حال ا/ت میخندیدم...وقتی منو دید دارم بش میخندم بغضش گرفت نمیخواستم دلش بشکنه ولی حقشه بهم خیانت کرد باید بدتر از این سرش بیاد....هانا ی ضربه محکم زد ب سرشو بیهوش شد.....
شرایط پارت بعد
⁷⁰like
⁷⁰coment
(ببخشید کم مینویسم وقت ندارم راستی با اینک شرطا نرسید بخاطر کم نوشتنم گذاشتم براتون)
بغضمو قورت دادم رفتم سر کارم
بعد ۳۰ مین کارم تو اشپزخونه تموم شد...
جونگ کوک با اون هانا نشسته بودن تو بغل هم فیلم میدیدن
مگ کوک نگف دوس دخترشو کشته؟؟؟هعععع حتما قبل از دختره ی هرزه بازم داشته خدا ازش نگذره
همینطوری تو دلم بهشون فش میدادم ک کوک گف
+هویییی احمق زودباش شامو حاضر کن(سرد)
_چ....چشم(بغض)
با کمک اجوما شامو درست کردیمو چیدم براشون روی میز
_شام حاضره بفرمایین(سرد)
+هومممم
×بریم ددی(عنتر گوه)
اومدن نشستن سر میزو من رفتم تو اشپزخونه
@دخترم ی لحظه بیا(اروم)
_جونم
@بیا برو بشین این غذا رو بخور(اروم)
_اجوما فدات بشم نمیخواد الان مغرور اقا میاد بت گیر میده گرسنم نیس
@عه حرف نباشه بخور ببینم
_باش(لبخند)
نشستم شامو خوردمو سفره ی اونارم جمع کردم رفتم تو اتاقم خوابیدم
پرش زمانی به صبح
ا/ت ویو
غرق خواب بودم ک ی سطل اب یخ خالی شد رومو مث جت از جام پریدم
_هیننننن چته دختره ی روانییییی
×باهام درست حرف بزن احمق هرزهههه تا الان خواب مرگ بودی اره
_به تو چع اخهههه خود ارباب بخواد بم چیز بگه میگه
×من از طرف ارباب اومدم اشغالللل
_خودتی روانی
ی دفعه موهامو گرفتو پرتم کرد رو زمینو داشت کتکم میزد
_و...ولم کنننن هرزه ی روانی
×دهنتو ببند
ک ی دفعه جونگ کوکو دیدم داشت از چارچوب در منو با اون نیشخند مسخرش نگا میکرد.........وقتی می دیدم داره ب این حال بدم میخنده بغضم گرفت:)))
ک هانا ی ضربه محکم زد ب سرمو بیهوش شدم
کوک ویو:
صدای داد هانا سر ا/ت رو میشنیدم و رفتم پایین داشتم ب حال ا/ت میخندیدم...وقتی منو دید دارم بش میخندم بغضش گرفت نمیخواستم دلش بشکنه ولی حقشه بهم خیانت کرد باید بدتر از این سرش بیاد....هانا ی ضربه محکم زد ب سرشو بیهوش شد.....
شرایط پارت بعد
⁷⁰like
⁷⁰coment
(ببخشید کم مینویسم وقت ندارم راستی با اینک شرطا نرسید بخاطر کم نوشتنم گذاشتم براتون)
۲۴.۹k
۲۳ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.