هزار شب نشسته ام به پای چشم های تو

هزار شب نشسته ام به پای چشم های تو...
رها نمی کند مرا هوای چشم های تو...

من آن همیشه عاشقم که لحظه لحظه درد را...
به دوش خسته می کشم برای چشم های تو...

تمام حجم اشک را به نذرگاه برده ام...
مگر که بنده ام کند خدای چشم های تو...

مسافرم ولی هنوز هزار جاده فاصله است...
میان غربت من و سرای چشم های تو...

قبیله ی شکیب من دوباره بار بسته است...
تمام بیقراری ام فدای چشم های تو...

بگو که عاقبت کجا؟ کجای بغض سادگی...
به خاک می سپاردم وفای چشم های تو....
دیدگاه ها (۴)

برمی خیزماز پشت پلکهای خواب آلوده ام به روزنه صبح سلام میکنم...

دلم تنگ است این شب ها ، یقین دارم که میدانیصدای غربت من را ا...

زیر باران بیا قدم بزنیمحرف نشنیده ای به هم بزنیمنو بگوییم و ...

نی بزن خواهش ولی امشب کمی غمگین نواز خوش نباشد حال من امشب ک...

هزار شب نشسته ام ، به پای چشم های تورهـا نمی کنـد مـرا ، هـو...

در عمق رویا روزها ، با یاد تو سر کرده امدر راه تو دردانه گل ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط