جهانگردی به دهکده ای رفت تا زاهد معروفی را زیارت کند و دی

جهانگردی به دهکده ای رفت تا زاهد معروفی را زیارت کند و دید که زاهد در اتاقی ساده زندگی می کند. اتاق پر از کتاب بود و غیر از آن فقط میز و نیمکتی دیده می شد.

جهانگرد پرسید: لوازم منزلتان کجاست؟...


زاهد گفت: مال تو کجاست؟

جهانگرد گفت:من اینجا مسافرم.

زاهد گفت: من هم.
دیدگاه ها (۴)

پادشاهی دو شاهین کوچک به عنوان هدیه دریافت کرد. آنها را به م...

مرد جوانی، از دانشگاه فارغ التحصیل شد. ماه ها بود که ماشین ا...

زنی به حضور حضرت داوود (ع) آمد و گفت: اى پیامبر خدا پروردگار...

ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ ﺑﺎﺑﺖ عشقهاﯾﯽ ﮐﻪﻧﺜﺎﺭ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﺮﺩﯾﺪ وﺑﻌﺪﻫﺎﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻧﺘﯿﺠﻪ رس...

چپتر ۹ _ آرکانیوم و جنونماه ها گذشت...و سکوت خانه کوچک لیندا...

رمان: زخم عشقِ توپـارت اول🙇🏻‍♀️💓︵᷼⏜۪۪۪︵۫۫۫ʾ۪۫ׄ︵᷼︵᷼⏜۪۪۪︵۫۫۫ʾ۫...

عشـــق تحقیر شـده𝐏𝐚𝐫𝐭 𝟐︵᷼⏜۪۪۪︵۫۫۫ʾ۪۫ׄ︵᷼︵᷼⏜۪۪۪︵۫۫۫ʾ۪۫ׄ︵᷼⏜۪۪۪︵...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط