-اون سرپرست جدیدته
-اون سرپرست جدیدته
-چیییی؟؟؟باباااا دارییی منو میدییی به یکی دیگه؟؟؟
-اره چون حالم ازت بهم میخورهه
با این حرفش بغض کردم سرمو انداختم پایین
-گربه کوچولو گریه نکن دیگه نمیزار گریه کنی
فکری اومد تو ذهنم
-ببخشید شما اسمتون چیه؟
-جونگ سو هستم راحت باش هرچی خواستی صدام کن
-اقای جونگ سو یه خواهش کوچیک دارم
-البته بگو
-امشب نریم من کامل امادگیشو ندارم فردا صبح زود بیاید دنبالم
-اگه اینطور میخوای
بلند شد و دست تو جیب یه سر بالا پایین کرد و رفت
رفتم تو اتاقم و ساک دستیمو دراوردم چند تا لباس برداشتم و روی تخت دراز کشیدم تا ساعت چهار بشه
واقعا دلم میخواست بزنم به چاک و از این زندگی گورمو گم کنم
غرق فکر بودم یه برا گوشیم یه پیام اومد
ایون مییی من دم درم بیاا○
اروم از خونه اومدم بیرون و سوار ماشین جینا شدم
ماشینو روشن کرد و حرکت کردیم
-ایون می
بله
-لباس زیاد اوردی؟
نه چیزای عادی و کم
-ایوللل خوبه که لباس کم داری چون رفتم یه چندتا تیشرت بگیرم و برا تو هم کلی لباس گرفتم
چییی جدیی؟؟
(از مزایای داشتن دوست پولدار)
چند وقت بعد
الان حدود سه روزه سئولیم و منتظر جواب های اودیشنیم اونی هم دستش درد نکنه هتلو همچی رو اماده کرده بود
روی صندلی منتظر بودم که جینا از اونور اومد
چیشد جیناا
-کاغذارو دادن این مال توعه بزار باهم بازشون کنیم
باش ۱ ۲ ۳
بعد شمردن عددا جیغ جینا رفت بالا
اره جینا قبول شده بود ولی من چی منو دست کم گرفتینا پریدم بغلش و شادی میکردیم
باورممممم نمیشهههه
-یه زندگیهه خوبب منتظرمونههه
و بله اینم داستان رسیدن من به کیپاپ و الان بهترین زن دنسر و وکالیست کیپاپم کمتر از چهار ماهه که من به این سطح رسیدم
داشتن میکاپ انجام میدادن که مدیر برنامم اومد
-خانم لی(لی فامیلیشه لی ایون می)
چیشده
-رییس میخواد ببینتت
چشمام گشاد شد بلند شدم و دنبال مدیر برنامه رفتم منو تا در دفتر رییس رسوند با ترس در زدم و با خودم فکر میکردم چه اشتباهی ازم سر زده که اینجوری حضوری میخواد ببینه در زدم و رفتم تو
-خانم لی
رییس کاری داشتین؟
-خانم لی میخوام گروهتون رو عوض کنم
چیی؟؟اشتباهی ازم سر زدهه؟؟
-خانم لی اشتباه برداشت نکن من نمیخوام تورو به گروه های بدتر بفرستم میخوام سطح شمارو بیشتر کنم این ادرس خونه این گروهه تا یه ساعت دیگه میتونید اونجا باشید
متعجب از اتاق بیرون اومدم به سمت خونم رفتم به مدیر برنامم زنگ زدم و چند نفر اومدن وسایل هامو جمع کردم لباسمو پوشیدم(عکس اول) و اومدم بیرون
ادرس خونه رو پیدا کردن یه خونه بزرگ ویلایی بود
در زدم و یه پسر قد بلند درو باز کرد و....
-چیییی؟؟؟باباااا دارییی منو میدییی به یکی دیگه؟؟؟
-اره چون حالم ازت بهم میخورهه
با این حرفش بغض کردم سرمو انداختم پایین
-گربه کوچولو گریه نکن دیگه نمیزار گریه کنی
فکری اومد تو ذهنم
-ببخشید شما اسمتون چیه؟
-جونگ سو هستم راحت باش هرچی خواستی صدام کن
-اقای جونگ سو یه خواهش کوچیک دارم
-البته بگو
-امشب نریم من کامل امادگیشو ندارم فردا صبح زود بیاید دنبالم
-اگه اینطور میخوای
بلند شد و دست تو جیب یه سر بالا پایین کرد و رفت
رفتم تو اتاقم و ساک دستیمو دراوردم چند تا لباس برداشتم و روی تخت دراز کشیدم تا ساعت چهار بشه
واقعا دلم میخواست بزنم به چاک و از این زندگی گورمو گم کنم
غرق فکر بودم یه برا گوشیم یه پیام اومد
ایون مییی من دم درم بیاا○
اروم از خونه اومدم بیرون و سوار ماشین جینا شدم
ماشینو روشن کرد و حرکت کردیم
-ایون می
بله
-لباس زیاد اوردی؟
نه چیزای عادی و کم
-ایوللل خوبه که لباس کم داری چون رفتم یه چندتا تیشرت بگیرم و برا تو هم کلی لباس گرفتم
چییی جدیی؟؟
(از مزایای داشتن دوست پولدار)
چند وقت بعد
الان حدود سه روزه سئولیم و منتظر جواب های اودیشنیم اونی هم دستش درد نکنه هتلو همچی رو اماده کرده بود
روی صندلی منتظر بودم که جینا از اونور اومد
چیشد جیناا
-کاغذارو دادن این مال توعه بزار باهم بازشون کنیم
باش ۱ ۲ ۳
بعد شمردن عددا جیغ جینا رفت بالا
اره جینا قبول شده بود ولی من چی منو دست کم گرفتینا پریدم بغلش و شادی میکردیم
باورممممم نمیشهههه
-یه زندگیهه خوبب منتظرمونههه
و بله اینم داستان رسیدن من به کیپاپ و الان بهترین زن دنسر و وکالیست کیپاپم کمتر از چهار ماهه که من به این سطح رسیدم
داشتن میکاپ انجام میدادن که مدیر برنامم اومد
-خانم لی(لی فامیلیشه لی ایون می)
چیشده
-رییس میخواد ببینتت
چشمام گشاد شد بلند شدم و دنبال مدیر برنامه رفتم منو تا در دفتر رییس رسوند با ترس در زدم و با خودم فکر میکردم چه اشتباهی ازم سر زده که اینجوری حضوری میخواد ببینه در زدم و رفتم تو
-خانم لی
رییس کاری داشتین؟
-خانم لی میخوام گروهتون رو عوض کنم
چیی؟؟اشتباهی ازم سر زدهه؟؟
-خانم لی اشتباه برداشت نکن من نمیخوام تورو به گروه های بدتر بفرستم میخوام سطح شمارو بیشتر کنم این ادرس خونه این گروهه تا یه ساعت دیگه میتونید اونجا باشید
متعجب از اتاق بیرون اومدم به سمت خونم رفتم به مدیر برنامم زنگ زدم و چند نفر اومدن وسایل هامو جمع کردم لباسمو پوشیدم(عکس اول) و اومدم بیرون
ادرس خونه رو پیدا کردن یه خونه بزرگ ویلایی بود
در زدم و یه پسر قد بلند درو باز کرد و....
۲.۴k
۱۱ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.