بیبی بوی کوچولوی من پارت: ۳
بعد از این که یونگی آماده شد رفت پشت در اتاق پسرش و در زد:
"گفتی اسم کسی که باهات دعوا کرده بود چی بود؟"
"لی سان هو"
"ok"
به سمت اتاق خودش رفت. از اونجایی که فهمیده بود، پدر رقیب پسرش، رقیب خودش بود. بدون هیج مکثی گوشیش رو از توی جیب کتش بر داشت و به شخصی زنگ زد:
"الو به فرمایید؟"
"لی! خودتو مرده بدون"
و گوشیو قطع کرد.
....
از ماشین پیاده شدن. وارد خونه ی بزرگی که کم از امارت نداشت شد.
خدمتکار ها با ترس بهشون نگاه میکردن.
یونگی با اقتدار به حرف اومد:
...........
ببخشید کم بود چون هنوز شرطا نرسیده بود دوستم سوراخم کرد تا گذاشتم:)
"گفتی اسم کسی که باهات دعوا کرده بود چی بود؟"
"لی سان هو"
"ok"
به سمت اتاق خودش رفت. از اونجایی که فهمیده بود، پدر رقیب پسرش، رقیب خودش بود. بدون هیج مکثی گوشیش رو از توی جیب کتش بر داشت و به شخصی زنگ زد:
"الو به فرمایید؟"
"لی! خودتو مرده بدون"
و گوشیو قطع کرد.
....
از ماشین پیاده شدن. وارد خونه ی بزرگی که کم از امارت نداشت شد.
خدمتکار ها با ترس بهشون نگاه میکردن.
یونگی با اقتدار به حرف اومد:
...........
ببخشید کم بود چون هنوز شرطا نرسیده بود دوستم سوراخم کرد تا گذاشتم:)
۶.۴k
۱۳ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.