Police and love
Police and love
Pt16
Police and love
Pt15
لی فلیکس : میخوای بریم ببینیش؟
جیسونگ : عاره الان میخاستم برم که شمارو دیدم
لی فلیکس : عاها باشه پس بریم
لی فلیکس همراه جیسونگ به اتاق مینهو رفتن
جیسونگ از دست گیره در گرفت و درو باز کرد و وارد اتاق شدن جیسونگ روی صندلیِ کنار مینهو نشست و دستش رو گرفت
ویو ذهن لی فلیکس :
خدای من..این پسر چطور اینقدر کیوته؟؟مگه میش_
گوشیش زنگ خورد
لی فلیکس از جیسونگ عذرخواهی کرد و گفت باید جواب تلفنش رو بده
جیسونگ سری تکون داد و لی فلیکس از اتاق خارج شد
ویو جیسونگ :
حدود یه ربعی میشه که دستاشو گرفتم الان دیگه دستاش گرم گرم بود
میخاستم روی صندلی دراز بکشم که در اتاق باز شد و دکتر مینهو وارد اتاق شد و گفت وقت ملاقات تموم شده باید بیاید بیرون
سری تکون دادم و دست مینهو رو ول کردم و از اتاق خارج شدم
رفتم پیش دکتر و بهش گفتم که دلیل غش کردن مینهو چی بوده
دکتر نفسی عمیق کشید و روبه من گفت
دکتر : خب..ایشون چه نسبتی باشما دارن؟؟
جیسونگ : همسرم هستن..
دکتر سری تکون داد و گفت
دکتر : خیلی استرس داشتن احتمالن براخاطر یه چیزی ناراحت یا عصبی شدن
الحمدالله چیزی نیست فقط فشارشون افتاده
مراقبش باشید لطفاا
خب دیگه کاری ندارید مستر؟؟
جیسونگ سری به معنای نه تکون داد و دکتر رفت
یادم افتاد که از موقعی که لی فلیکس گفت میخواد بره جواب تلفنش رو بده دیگه ندیدمش
شونه ام رو بالا دادم و رفتم سمت بوفه بیمارستان و قهوه ای ازش برداشتم
نشستم روی یکی از صندلی ها که اتاق مینهو روبه روم بود
یه نفر اومد نشست پیشم
نگاهش کردم
لی فلیکس بود
تعجب کردم و پرسیدم
جیسونگ :نرفتی؟؟پسر ......کجا بودی؟؟
لی فلیکس : اه....نپرس ازم..کل اتاق های بیمارستان رو زیر و رو کردم ولی شما اونجا نبودین
شماره اتاق یادم نبود...برای همین(از کمرش گرفت)...همه ی اتاق های بیمارستان رو گشتم که پیداتون کنم
هوففففف
جیسونگ لبخندی زد و گفت
جیسونگ : انقد حواس پرتی که از بیمارستان رفتی بیرون؟؟فقط برای اینکه جواب یه تلفن رو بدی؟؟
تا لی فلیکس اومد حرف بزنه هوانگ هیونجین صداش زد و گفت
هوانگ هیونجین :
فلیکس؟؟اینجا چیکار میکنی بیب؟؟نکنه اتفاقی برات افتاده؟؟ حالت خوبه؟؟(درحال برسی فلیکس)
لی فلیکس :
یاااا هیونجینااا طوری رفتار نکن که انگار بچه ام
من دیگه یه فرد بالغ شدم
هوانگ هیونجین : البته فقط از لحاظ سنی (زیر لب)
لی فلیکس : یاااااا فکر کردی من کرم؟؟
جیسونگ با دیدن اون دوتا یاد خودش و مینهو افتاد و بغض اش رو قورت داد
هوانگ هیونجین : (خنده)
خب خب نگفتی برای چی اومدی اینجا؟؟عههه جیسونگ؟؟تو چرا اینجایی؟؟مثل اینکه جمع تون جمع بود هیونتون کم بود
لی فلیکس : مستر هوانگ زر نزن تا بهت بگم که اینجا چیکار میکنیم...
Pt16
Police and love
Pt15
لی فلیکس : میخوای بریم ببینیش؟
جیسونگ : عاره الان میخاستم برم که شمارو دیدم
لی فلیکس : عاها باشه پس بریم
لی فلیکس همراه جیسونگ به اتاق مینهو رفتن
جیسونگ از دست گیره در گرفت و درو باز کرد و وارد اتاق شدن جیسونگ روی صندلیِ کنار مینهو نشست و دستش رو گرفت
ویو ذهن لی فلیکس :
خدای من..این پسر چطور اینقدر کیوته؟؟مگه میش_
گوشیش زنگ خورد
لی فلیکس از جیسونگ عذرخواهی کرد و گفت باید جواب تلفنش رو بده
جیسونگ سری تکون داد و لی فلیکس از اتاق خارج شد
ویو جیسونگ :
حدود یه ربعی میشه که دستاشو گرفتم الان دیگه دستاش گرم گرم بود
میخاستم روی صندلی دراز بکشم که در اتاق باز شد و دکتر مینهو وارد اتاق شد و گفت وقت ملاقات تموم شده باید بیاید بیرون
سری تکون دادم و دست مینهو رو ول کردم و از اتاق خارج شدم
رفتم پیش دکتر و بهش گفتم که دلیل غش کردن مینهو چی بوده
دکتر نفسی عمیق کشید و روبه من گفت
دکتر : خب..ایشون چه نسبتی باشما دارن؟؟
جیسونگ : همسرم هستن..
دکتر سری تکون داد و گفت
دکتر : خیلی استرس داشتن احتمالن براخاطر یه چیزی ناراحت یا عصبی شدن
الحمدالله چیزی نیست فقط فشارشون افتاده
مراقبش باشید لطفاا
خب دیگه کاری ندارید مستر؟؟
جیسونگ سری به معنای نه تکون داد و دکتر رفت
یادم افتاد که از موقعی که لی فلیکس گفت میخواد بره جواب تلفنش رو بده دیگه ندیدمش
شونه ام رو بالا دادم و رفتم سمت بوفه بیمارستان و قهوه ای ازش برداشتم
نشستم روی یکی از صندلی ها که اتاق مینهو روبه روم بود
یه نفر اومد نشست پیشم
نگاهش کردم
لی فلیکس بود
تعجب کردم و پرسیدم
جیسونگ :نرفتی؟؟پسر ......کجا بودی؟؟
لی فلیکس : اه....نپرس ازم..کل اتاق های بیمارستان رو زیر و رو کردم ولی شما اونجا نبودین
شماره اتاق یادم نبود...برای همین(از کمرش گرفت)...همه ی اتاق های بیمارستان رو گشتم که پیداتون کنم
هوففففف
جیسونگ لبخندی زد و گفت
جیسونگ : انقد حواس پرتی که از بیمارستان رفتی بیرون؟؟فقط برای اینکه جواب یه تلفن رو بدی؟؟
تا لی فلیکس اومد حرف بزنه هوانگ هیونجین صداش زد و گفت
هوانگ هیونجین :
فلیکس؟؟اینجا چیکار میکنی بیب؟؟نکنه اتفاقی برات افتاده؟؟ حالت خوبه؟؟(درحال برسی فلیکس)
لی فلیکس :
یاااا هیونجینااا طوری رفتار نکن که انگار بچه ام
من دیگه یه فرد بالغ شدم
هوانگ هیونجین : البته فقط از لحاظ سنی (زیر لب)
لی فلیکس : یاااااا فکر کردی من کرم؟؟
جیسونگ با دیدن اون دوتا یاد خودش و مینهو افتاد و بغض اش رو قورت داد
هوانگ هیونجین : (خنده)
خب خب نگفتی برای چی اومدی اینجا؟؟عههه جیسونگ؟؟تو چرا اینجایی؟؟مثل اینکه جمع تون جمع بود هیونتون کم بود
لی فلیکس : مستر هوانگ زر نزن تا بهت بگم که اینجا چیکار میکنیم...
- ۱۷.۷k
- ۲۹ مهر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط