بلا:تو کی هستی؟
بلا:تو کی هستی؟
_:اینو من باید بپرسم
بلا:اگه منو نمبشناختی از نا کجا آباد نمیومدی منو بگیری...
چاقویی از جیبش درآورد و گذاشت زیر گردن بلا
_:فعلا زبون درازی به نفعت نیست
بلا:چی میخوای؟
_:با جیمین رابطه ای داری؟
بلا مشکوک و متعجب بهش نگاه کرد
بلا:چی میگی تو؟رابطه ی چی؟
چاقو رو محکمتر زیر گردنش گرفت که باعث زخم کوچیکی شد
_:دروغ نگو...از دروغ متنفرم...باهام رو راست باش...با جیمین رابطه داری اره!؟دوست دخترشی اره؟
بلا:تو دیوونه ای دیوونههه
_:اره دیوونم...حالا هم برا نجات جونت از دست یک دیوونه جواب منو بده...
بلا:صد در صد که نه چی میگی تو؟
_:که اینطور؟دروغ هم میگی نه؟خودم نشونت میدم...در ازای هر نزدیک شدن به جیمین طوری عذابت میدم که ازون لحظه ها متنفر شی
_:اینو من باید بپرسم
بلا:اگه منو نمبشناختی از نا کجا آباد نمیومدی منو بگیری...
چاقویی از جیبش درآورد و گذاشت زیر گردن بلا
_:فعلا زبون درازی به نفعت نیست
بلا:چی میخوای؟
_:با جیمین رابطه ای داری؟
بلا مشکوک و متعجب بهش نگاه کرد
بلا:چی میگی تو؟رابطه ی چی؟
چاقو رو محکمتر زیر گردنش گرفت که باعث زخم کوچیکی شد
_:دروغ نگو...از دروغ متنفرم...باهام رو راست باش...با جیمین رابطه داری اره!؟دوست دخترشی اره؟
بلا:تو دیوونه ای دیوونههه
_:اره دیوونم...حالا هم برا نجات جونت از دست یک دیوونه جواب منو بده...
بلا:صد در صد که نه چی میگی تو؟
_:که اینطور؟دروغ هم میگی نه؟خودم نشونت میدم...در ازای هر نزدیک شدن به جیمین طوری عذابت میدم که ازون لحظه ها متنفر شی
۳.۷k
۲۸ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.