part 23
part 23
جونگ کوک وقتی که اسم جونگهو رو شنید خیلی تعجب کرده بود فکر میکرد احساساتی که ات این چند ماه داشته بوده الکی بوده و الان میفهمه اشتباه بزرگی کرده بوده ....
فلش بک از زبان راوی
وقتی که ا/ت رفت کوک تا چند ماه دنبالش بود و میخواست اونو شکنجه اش بده اما وقتی فهمیده بود که نیست بیخیالش شد و اون زنی که اون شب باهاش بود رو میخواست ببینه و به سمت خونش رفت و اما وقتی که چیزی دید خیلی عصبی بود اون دختر داشت با جئون بازی میکرد و هر روز بایکی بود پس جونگ کوک کار هر دوتاشون تموم کرد تو راه فقط پشیمان بود که چرا به این راحتی اون دختر معصوم و پاکی رو از دست داده بخاطر یه هوس شبانه اما ا/ت رفته بود .. وقتی که توی عمارت جئون صداش میکرد و دنبالش میدوید و سرو صدای های که داشت و شبا خیلی آروم تو بغل کوک میخوابید ..........
پایان فلش بک
ت ویو ) تو فکر بودم که دیدم ماشین وایساد و جونگهو خوابیده بود کوک از طرف دیگه ماشین پیدا شد و جونهگو رو از بغلم گرفت و در عمارت رو زد منم دنبالش آروم رفتم و کوک داشت میرفت طرف پله ها که ازش بالا بره و عمارت همون شکل بود اما ندیمه ها نبودن هیچکس نبود کوک در یه اتاق باز کرد و اون کاملا شبیه اتاق بچه های ۱ سال یا ۲ سال بود
که جونگهو گذاشت و آروم بوسیدش و به طرفم اومدم و برآید استایل بغلم کرد و به سمت اتاق برد و خیلی آروم رو تخت گذاشت گریه ام شدت گرفته بود جئون از همه چی خبر دار بود حتی کارایی که ات هر روز انجام میداد که صدای آروم و صاف و کیوت ات دراومد
+کوک لطفا بزار ما بریم خواهش میکنم دیگه حتی خونه کسی هم نمیرم خواهش می....
که نصف صحبتش مونده بود که کوک لبای ات بوسید و بعد از چند مین ولش کرد حتی
_اگه بخوام بزارم برین هم این قلبم اجازه ی اینو نمیده پس ازم اینو نخواه که بوسید و منم آروم همراهیش کردم و آروم اومد طرف سینه هام .............
خماری .... دیگه زیاد نوشتم ))))))))
شرط ها بالای۵۵
بای ❤️✨
جونگ کوک وقتی که اسم جونگهو رو شنید خیلی تعجب کرده بود فکر میکرد احساساتی که ات این چند ماه داشته بوده الکی بوده و الان میفهمه اشتباه بزرگی کرده بوده ....
فلش بک از زبان راوی
وقتی که ا/ت رفت کوک تا چند ماه دنبالش بود و میخواست اونو شکنجه اش بده اما وقتی فهمیده بود که نیست بیخیالش شد و اون زنی که اون شب باهاش بود رو میخواست ببینه و به سمت خونش رفت و اما وقتی که چیزی دید خیلی عصبی بود اون دختر داشت با جئون بازی میکرد و هر روز بایکی بود پس جونگ کوک کار هر دوتاشون تموم کرد تو راه فقط پشیمان بود که چرا به این راحتی اون دختر معصوم و پاکی رو از دست داده بخاطر یه هوس شبانه اما ا/ت رفته بود .. وقتی که توی عمارت جئون صداش میکرد و دنبالش میدوید و سرو صدای های که داشت و شبا خیلی آروم تو بغل کوک میخوابید ..........
پایان فلش بک
ت ویو ) تو فکر بودم که دیدم ماشین وایساد و جونگهو خوابیده بود کوک از طرف دیگه ماشین پیدا شد و جونهگو رو از بغلم گرفت و در عمارت رو زد منم دنبالش آروم رفتم و کوک داشت میرفت طرف پله ها که ازش بالا بره و عمارت همون شکل بود اما ندیمه ها نبودن هیچکس نبود کوک در یه اتاق باز کرد و اون کاملا شبیه اتاق بچه های ۱ سال یا ۲ سال بود
که جونگهو گذاشت و آروم بوسیدش و به طرفم اومدم و برآید استایل بغلم کرد و به سمت اتاق برد و خیلی آروم رو تخت گذاشت گریه ام شدت گرفته بود جئون از همه چی خبر دار بود حتی کارایی که ات هر روز انجام میداد که صدای آروم و صاف و کیوت ات دراومد
+کوک لطفا بزار ما بریم خواهش میکنم دیگه حتی خونه کسی هم نمیرم خواهش می....
که نصف صحبتش مونده بود که کوک لبای ات بوسید و بعد از چند مین ولش کرد حتی
_اگه بخوام بزارم برین هم این قلبم اجازه ی اینو نمیده پس ازم اینو نخواه که بوسید و منم آروم همراهیش کردم و آروم اومد طرف سینه هام .............
خماری .... دیگه زیاد نوشتم ))))))))
شرط ها بالای۵۵
بای ❤️✨
۳۹.۷k
۲۳ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.