وقتی نامادری تو رو به اون می فروشه

وقتی نامادری تو رو به اون می فروشه ....
پارت چهارم
ویو ا.ت
جین:بهم میاید هااا
که...
که نامجون گفت
_هیونگ بس کن دیگه
جین: باشه بابا
جیمین:راستی شوگا هیونگ گفت یک ماه دیگه میاد کره
_واقعاا ؟!
ته:آره
+شوگا دیگه کیه ؟!
کوک:امم...تو نمیشناسی حالا بیاد باهاش آشنا میشی آنقدر باحاله
+هومم
_پس خواهرش چی؟!
جین:اتفاقا اومده که خواهرش رو با خودش ببره گفته بعدا به ما معرفیش می‌کنه
+خواهر داره ؟!
_اره یه خواهر داره که کره زندگی می‌کنه با پدرش و زن باباش...گفته هر جور شده خواهرش رو با خودش می‌بره حتی اگر کسی مانعش بشه از سر راه برش می داره
+آها ...خب ببینم چیزی میخورید ؟!
کوک:من شیر موزز
_ما هم قهوه میخوریم
+اوکی الان میارم
رفتم داخل آشپزخانه شیر موز رو درست کردم و قهوه ها هم درست کردم رو سینی گذاشتم. و بردم
بعد از کمی حرف زدن دوست های اون پسره نامجون رفتند
خواستم برم بالا که با صداش متوقت شدم
_ممنون
برگشتم سمتش و
+بابت ؟!
_کمکی که کردی
+آها ....خواهش میکنم
دوباره خواستم حرکت کنم که گفت
_اگر حوصلت سر رفته ...من فردا خونم ...میتونیم با هم بریم بیرون
برگشتم سمتش
+واقعا ؟!
_خب...آره واقعی گفتم
+ممنون
_هومم
نامجون هم از کنار من رد شد وارد اتاقش شد اتاق های ما کنار هم دیگه هست با همدیگه وارد اتاق شدیم
پرش زمانی به فردا صبح
از خواب بلند شدم کار های لازم رو کردم رفتم پایین هنوز نامجون خواب بود پس رفتم داخل آشپزخونه خدمتکار ها داشتن تند تند تمیز می‌کردن
رفتم سمت یکی از خدمتکار ها که داشت کف سالن رو تمیز میکرد یه تی دیگه رو گرفتم و کمکش کردم
&لازم نیست خانم تمیز میکنم
+کمکت میکنم ...میتونی ا.ت صدام کنی
&اما خانم ...
+راحت باش
&چشم
داشتیم تمیز میکردیم که ...
نظر یادت نره رفیق!!
#bts#army#BTS#ARMY#BANGTAN#NAMJOON#fake
دیدگاه ها (۱۰)

وقتی نامادری تو رو به اون می فروشه ...پارت پنجم ویو ا.تداشتی...

دوستان گلم یه نفر تو لینک ناشناس درخواست تک پارتی اسمات کرده...

وقتی نامادری تو رو به اون میفروشه...پارت سوم ویو ا.تداشتم فک...

وقتی نامادری تو رو به اون می فروشه ...پارت دوم ویو ا.تیه نفر...

زندگی با خنده (شهر بازی²)به شهر بازی رسیدیم و پیاده شدیم سار...

oh dear

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط