خسته ای کوفته ای، کلی فکر و خیال تو سرت پُره، سیری از زند
خسته ای کوفته ای، کلی فکر و خیال تو سرت پُره، سیری از زندگی و تو خودت دنبال یه راه واسه خودکشی میگردی
البته از اینکه احمقی توش شکی نیس ولی در بدترین حالت اینِ که خودت بپری و در بهترین حالت اینِ که یکی از طبقه دوازدهم پرتت کنه پایین, حالا مثلا از یه برجِ بیست و پنج طبقه یا مجتمع مسکونی دیوونه ها، آسایشگاه ماهفت طبقه هست، دلم میخواد بپرم ولی این حاج محمودِ بی پدر تمام پنجره هارو دزدگیر زده، در بهترین حالت اینِ که پرستار قرص شب و اشتباهی بده بخوردم، در بدترین حالت اینِ که باز فردا تو حیاط آسایشگاه یه مداد شَمی دس بگیرم و نسترن و وختِ چیدن پرتغالا بکشم
#ارمیاچناری
#deep_feeling
البته از اینکه احمقی توش شکی نیس ولی در بدترین حالت اینِ که خودت بپری و در بهترین حالت اینِ که یکی از طبقه دوازدهم پرتت کنه پایین, حالا مثلا از یه برجِ بیست و پنج طبقه یا مجتمع مسکونی دیوونه ها، آسایشگاه ماهفت طبقه هست، دلم میخواد بپرم ولی این حاج محمودِ بی پدر تمام پنجره هارو دزدگیر زده، در بهترین حالت اینِ که پرستار قرص شب و اشتباهی بده بخوردم، در بدترین حالت اینِ که باز فردا تو حیاط آسایشگاه یه مداد شَمی دس بگیرم و نسترن و وختِ چیدن پرتغالا بکشم
#ارمیاچناری
#deep_feeling
۲.۰k
۰۷ فروردین ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.