پارت ۱۴
پارت ۱۴:
جونگ کوک :خی ماجرا از اینجا شروع شد که من بین ترس و احساساتم گیر کرده بودم
که لارا اومد به من گفت میتونم بهش اعتماد کنم و اومد بغلم کرد و......
«فلش بک به شب قبل»
لارا:جونگ کوک میتونی بهم اعتماد کنی
جونگ کوک:میتونم یه چیزی بهت بگم؟
لارا :آره بگو
جونگ کوک:راستش....خب...من
لارا:بگو بهم چیزی شده؟
جونگ کوک:خب من...هوفففف....خب ببین...من عاشق یک تفر شدم
لارا ویو:
با اون حرفی که زد انگار یک سطل آب روم خالی کردن
احساس کردم ضربان قلبم دیگه نمیزنه
خیلی حالم بد شد
اشک توی چشمام جمع شده بود
میدونستم
میدونستم
میدونستم که هیچ وقت نباید به قلبم اعتماد کنم
جونگ کوک:لارا
لارا:.....
جونگ کوک:لارا
لارا:ه..هان .... ببخشید .. ببخشید حواسم نبود
جونگ کوک:حالت خوبه؟
لارا:آره بابا خوبم«لبخند فیک»
لارا:خب بگو الان چه کمکی از من ساختس؟
جونگ کوک:ازت میخوام کمکم کنی چطوری باید بهش ابراز علاقه کنم؟
لارا:چجور کسیه؟
جونگ کوک:یه دختر ساده و خیلی مظلوم
خیلییییی خیلی مهربون
آدمیه که پاک ترین دل دنیا رو داره
توی چشماش که نگاه میکنی فثط دلت میخواد زمان تا ابد ادامه پیدا کنه
ولی انقدر خجالتیه که تا توی چشماش نگاه میکنی به سرعت نگاهشو ازت میگیره
خیلی خوشگله
موهاش مثل ابریشم میمونه
بی ریا ترین آدمیه که تو عمرم دیدم
انقدر پره که نیاز به هیچی نداره
لارا ویو:
با اون حرفایی که میزد قلبم آتیش میگرفت
خوش به حال اون دختری که جونگ کوک اینطوری دوستش داره
کاش
کاش منم جای اون دختره بودم
جونگ کوک:خب ...بنظرت چطوری بهش بگم؟
لارا:خب اینطوری که تو گفتی من فهمیدم که زیاد خوشش نمیاد چیزی براش بخری
فکر کنم همینطوری بدون مقدمه بهش بگو
ممکنه اونم بهت علاقه داشته باشه
بنظرم اون فقط به محبت و علاقه تو احتیاج داره
پس فقط بهش بگو که دوستش داری
جونگ کوک:واقعا یعنی به چیزی احتیاج نداره؟
لارا:به نظرم نه
جونگ کوک:خب پس الان بهش بگم؟
لارا:الان؟
جونگ کوک:آره
لارا:مگه الان اینجاس؟
جونگ کوک:نه بهش زنگ میزنم
لارا:آره...آره بهش بگو«ناراحت»
جونگ کوک:پس من میرم بیرون باهاش حرف بزنم که ت هم بخوابی
لارا:ب..باشه برو«بغض»
جونگ کوک ویو:
ازش پرسیدم و گفت کهاون دختر هیچ چیزی لازم نداره
آخییییییییی کیوت من
قشنگ معلوم بود بغض کرده
واییییی با اینکه نیمتونستم ناراحتیش و ببینم ولی مجبور بودم
رفتم طبقه پایین بغل هتل که کافه بود
تمش و خیلی دوست داشتم
چراغ های کمرنگ روشن بود
توش هم خیلی مدرن بود
واقعا حال کرده بودم
موزیک ملایمی داشت پخش میشد
هوا ابری بود ولی الان بارون گرفته بود
گوشیم و در آوردم و شماره لارا رو گرفتم
لارا:بله؟
جونگ کوک:لارا یک دیقه میتونی بیای پایین؟
لارا :برای چی؟
جونگ کوک:به کمکت احتیاج دارم
لارا :باشه
الا کجایی؟
جونگ کوک:طبقه پایین توی کافه
لارا:اومدم
سریع لباسام رو پوشیدم و رفتم طبقه پایین
جونگ کوک نشسته بود روی صندلی
رفتم سمتش
لارا:جونگ کوک حالت خوبه؟«نفس نفس»
جونگ کوک:لارا لارا آروم باش
لارا:باشه باشه خوبم حالا بگو چی شده
جونگ کوک ویو:
رفتم نشستم بغلش
جونگ کوک:لارا راستش میخوام بهت یه چیزی بگم
لارا:بگو
جونگ کوک:من یه آدم بی احساس بودم که از تمام دخترا متنفر بودم و هنوزم هستم
ولی یک دختری هست که تمام قلبم و برای خودش کرده
با نفساش نفس میکشم
بهترین ریتم دنیا آهنگ قلبشه برام
از وقتی وارد زندگیم شده تمام زندگیم شده
و الان میخوام بهش بگم که بدون اون منی وجود نداره
لارا زندگی من من خیلی دوستت دارم
لارا:چ..چی
جونگ کوک:ت..تو دوستم نداری؟
لارا:چ.چراااا منم خیلی دوستت دارم
جونگ کوک لارا رو بغل کرد و بوسیدش
جونگ کوک:قول میدم هیچ وقت تنهات ندارم و.....
جونگ کوک :خی ماجرا از اینجا شروع شد که من بین ترس و احساساتم گیر کرده بودم
که لارا اومد به من گفت میتونم بهش اعتماد کنم و اومد بغلم کرد و......
«فلش بک به شب قبل»
لارا:جونگ کوک میتونی بهم اعتماد کنی
جونگ کوک:میتونم یه چیزی بهت بگم؟
لارا :آره بگو
جونگ کوک:راستش....خب...من
لارا:بگو بهم چیزی شده؟
جونگ کوک:خب من...هوفففف....خب ببین...من عاشق یک تفر شدم
لارا ویو:
با اون حرفی که زد انگار یک سطل آب روم خالی کردن
احساس کردم ضربان قلبم دیگه نمیزنه
خیلی حالم بد شد
اشک توی چشمام جمع شده بود
میدونستم
میدونستم
میدونستم که هیچ وقت نباید به قلبم اعتماد کنم
جونگ کوک:لارا
لارا:.....
جونگ کوک:لارا
لارا:ه..هان .... ببخشید .. ببخشید حواسم نبود
جونگ کوک:حالت خوبه؟
لارا:آره بابا خوبم«لبخند فیک»
لارا:خب بگو الان چه کمکی از من ساختس؟
جونگ کوک:ازت میخوام کمکم کنی چطوری باید بهش ابراز علاقه کنم؟
لارا:چجور کسیه؟
جونگ کوک:یه دختر ساده و خیلی مظلوم
خیلییییی خیلی مهربون
آدمیه که پاک ترین دل دنیا رو داره
توی چشماش که نگاه میکنی فثط دلت میخواد زمان تا ابد ادامه پیدا کنه
ولی انقدر خجالتیه که تا توی چشماش نگاه میکنی به سرعت نگاهشو ازت میگیره
خیلی خوشگله
موهاش مثل ابریشم میمونه
بی ریا ترین آدمیه که تو عمرم دیدم
انقدر پره که نیاز به هیچی نداره
لارا ویو:
با اون حرفایی که میزد قلبم آتیش میگرفت
خوش به حال اون دختری که جونگ کوک اینطوری دوستش داره
کاش
کاش منم جای اون دختره بودم
جونگ کوک:خب ...بنظرت چطوری بهش بگم؟
لارا:خب اینطوری که تو گفتی من فهمیدم که زیاد خوشش نمیاد چیزی براش بخری
فکر کنم همینطوری بدون مقدمه بهش بگو
ممکنه اونم بهت علاقه داشته باشه
بنظرم اون فقط به محبت و علاقه تو احتیاج داره
پس فقط بهش بگو که دوستش داری
جونگ کوک:واقعا یعنی به چیزی احتیاج نداره؟
لارا:به نظرم نه
جونگ کوک:خب پس الان بهش بگم؟
لارا:الان؟
جونگ کوک:آره
لارا:مگه الان اینجاس؟
جونگ کوک:نه بهش زنگ میزنم
لارا:آره...آره بهش بگو«ناراحت»
جونگ کوک:پس من میرم بیرون باهاش حرف بزنم که ت هم بخوابی
لارا:ب..باشه برو«بغض»
جونگ کوک ویو:
ازش پرسیدم و گفت کهاون دختر هیچ چیزی لازم نداره
آخییییییییی کیوت من
قشنگ معلوم بود بغض کرده
واییییی با اینکه نیمتونستم ناراحتیش و ببینم ولی مجبور بودم
رفتم طبقه پایین بغل هتل که کافه بود
تمش و خیلی دوست داشتم
چراغ های کمرنگ روشن بود
توش هم خیلی مدرن بود
واقعا حال کرده بودم
موزیک ملایمی داشت پخش میشد
هوا ابری بود ولی الان بارون گرفته بود
گوشیم و در آوردم و شماره لارا رو گرفتم
لارا:بله؟
جونگ کوک:لارا یک دیقه میتونی بیای پایین؟
لارا :برای چی؟
جونگ کوک:به کمکت احتیاج دارم
لارا :باشه
الا کجایی؟
جونگ کوک:طبقه پایین توی کافه
لارا:اومدم
سریع لباسام رو پوشیدم و رفتم طبقه پایین
جونگ کوک نشسته بود روی صندلی
رفتم سمتش
لارا:جونگ کوک حالت خوبه؟«نفس نفس»
جونگ کوک:لارا لارا آروم باش
لارا:باشه باشه خوبم حالا بگو چی شده
جونگ کوک ویو:
رفتم نشستم بغلش
جونگ کوک:لارا راستش میخوام بهت یه چیزی بگم
لارا:بگو
جونگ کوک:من یه آدم بی احساس بودم که از تمام دخترا متنفر بودم و هنوزم هستم
ولی یک دختری هست که تمام قلبم و برای خودش کرده
با نفساش نفس میکشم
بهترین ریتم دنیا آهنگ قلبشه برام
از وقتی وارد زندگیم شده تمام زندگیم شده
و الان میخوام بهش بگم که بدون اون منی وجود نداره
لارا زندگی من من خیلی دوستت دارم
لارا:چ..چی
جونگ کوک:ت..تو دوستم نداری؟
لارا:چ.چراااا منم خیلی دوستت دارم
جونگ کوک لارا رو بغل کرد و بوسیدش
جونگ کوک:قول میدم هیچ وقت تنهات ندارم و.....
۹.۸k
۰۵ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.