نشستم کنارش

نشستم کنارش.
کز کرده بود گوشه ی پله ها و زانوهاشو بغل گرفته بود، صورتشو پنهون کرد توو دیوار که اشکاشو نبینم، دست گذاشتم رو شونه ش
" - دیدی رفت؟! "
دلم گرفت
" + من که نرفتم...
می‌مونم تا هروقت که بخوای! "
عصبی دست کشید به زانوهاش
" - دیدی ول کرد دستامو آخر؟! "
دستِ عرق کرده شو از زانوش جدا کردم و گرفتم بین دستام
" + ببین دستای من هست...
رفیق نیمه راه نیستن این دستا! "
سردتر از یه تیکه یخ بود سرانگشتاش
" - دیدی دوسَم نداشت؟! "
دستشو چنگ زدم و گذاشتمش رو قلبم
" + من اندازه ی اونم دوسِت دارم...
اندازه ی همه ی اونایی که دوسِت دارن و ندارن، اندازه ی همه ی دنیا! "
سرشو کوبید به دیوار
" - دیدی نخواست منو؟! "
ماهیِ لیزِ دستشو رها کردم که آروم بگیره
" + ولی همه ی خواسته ی منی...
تمومِ خواهش قلبم! "
چنگ زد به موهاش و کشیدشون
" - دیدی گفت خداحافظ؟! "
سعی کردم موهاشو نجات بدم از زیرِ دستش
" + من بلد نیستم خداحافظی،
انقدر سلامِت می‌کنم که فراموشش کنی! "
مچاله تر شد توو خودش
" - دیدی آخر رفت؟! "
یه قطره اشک چکید رو گونه م
" + من که نرفتم...
می‌مونم تا هروقت که بخوای! "
هق هقش بالا گرفت
" - ولی تو که اون نیستی! "
انگار یکی دست کرد توو قفسه ی سینه م و چنگ انداخت به قلبم...
نگاه ازش گرفتم و خیره شدم به انگشتای پام.
راست می‌گفت، من اونی نبودم که باید باشه، من خودم بودم، منی که نباید باشه...
صورتمو تکیه دادم به زانومو فکر کردم به کاسه ی صبری که بالاخره لبریز میشه، به فرصتی که از دست میره، به مجالی که دیر میشه...
به رفتن فکر کردم، به تنهاییاش، به این که کی می‌شینه کنارش که براش از رفتن من بگه، از نبودنم، از نخواستنم، از سر اومدن صبرم، که اونم بگه نترس دیوونه ی زنجیری! هرکی نباشه من هستم، هرکی بره من می‌مونم...
اصلا می‌فهمه رفتم؟! می‌فهمه چقدر روانیش بودم؟! می‌فهمه چه واقعیتیو به خاطر وهم از دست داده؟! می فهمه دیگه هیشکی نمی‌تونه مثل من بخوادش؟!‌ می‌فهمه کی بودم براش وقتی هیشکی نبود؟!
صداش از عالم فکر و خیال کشیدم بیرون
" - دیدی رفت؟! "
گریه مجالم نداد بگم:
" + من که نرفتم...
می‌مونم تا هروقت که بخوای! "
#طاهره_اباذری_هریس
https://t.me/joinchat/AAAAAEH0WVjxvtwf0TH6cQ
دیدگاه ها (۲)

اوایل که ساختمان رو به رویی را تخریب می کردند دلم گرفت و نار...

اپیزود اول :شونه‌ی سمت چپش رو تکیه داده بود به دیوارِ کنار پ...

برعکسِ گذشته که دلم از تصور هیجان های عشق غنج می رفتحالا فقط...

دعوایمان شده بود. هیچوقت حتی فکرش را هم نمیکردم. که یک روز م...

#𝐖𝐡𝐲_𝐡𝐢𝐦𝐏𝐚𝐫𝐭:𝟔𝟓چشامو آروم باز کردم توی اتاق جونگ کوک نبودم ک...

Revenge or love ? Part 1 اینکه بدون محبت پدر . کسی که سال ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط